30كردند و در شمالِ حضرموت،در سرزمينى كه بنام آنان ناميده شد،سكونت كردند.بزرگِ آنان،«حجْر بن عمرو»،معروف به«آكل المرار»بود،كه نامبرده با«حسان بن تبع»پادشاه حِمْيَر،در ارتباط بود.زيرا او يكى از دستيارانش به هنگامِ فتوحات،در شمالِ جزيرة العرب بود و پس از آن،از سوى«حسان»،بر قوم خويش پادشاه گرديد.«حجْر»مردى شجاع،با درايت و داراى همّتى عالى بود.«بكر بن وائل»،از ظلم«لخميان»-پادشاهان عراق كه بر او چيره شده و مملكت و سرزمين او را از دستش خارج كرده بودند-به «حجر»پناه آورد و از او طلب كمك نمود.پس«حجر»به همراه«بكر»،بر آنان تاخت و سرزمين«بكر»را از چنگ آنان خارج نمود.در اين هنگام،«حسان»او را بر عرب پادشاه نمود.پس«حجْر»به سوى«نجد»آمد و جايگاه خود را در«بطن عاقل»قرار داد و همچنان در آن باقى ماند،تا اينكه در گذشت.
پس از او،فرزندش«عمرو»جانشين وى گرديد كه به علت كوتاهى زمان حكومتش نسبت به حكومت پدر،«مقصور»ناميده شد؛سپس فرزند او،«حارث»زمام امور را به دست گرفت.وى با توافقى كه با«قباد»پادشاهِ ايران نمود،«منذر بن ماء السماء»،پادشاهِ حيره را از سلطنت رانده و خود جانشين وى گرديد.هنگاميكه دوران پادشاهى به «انوشيروان»رسيد،«منذر»را به حيره بازگردانيد و حارث از آنجا متوارى گرديد،وى به سوى«ديار كلب»گريخت و در آنجا درگذشت-حارث،از خود فرزندى به نام«حُجْر» باقى گذارد،كه نامبرده در«ديمونِ»يمن به قتل رسيد و فرزندش«امرؤ القيس»شاعر معروفِ«بكر»،به خونخواهى پدر برخواست و با كمكِ«سيف بن ذى جدن»(يزن) پادشاه حمير،به سوى«منذر بن ماء السماء»حركت نمود.ابن حُجْر در محاصره قرار گرفت و در اين جنگ ناگزير به فرار گرديد،از اين پس وى از اين سو به آن سو و از قبيلهاى به قبيلۀ ديگر حركت كرد و درخواست كمك مىنمود،ليكن هيچيك به او كمك نكرد،تا اينكه به نزد«سموأل بن عاديا»آمد و زره و شمشير خود را نزد او به در آورد و از آنجا به سوى قيصر روم حركت نمود،وى نيز به او كمك نكرد سرانجام سر شكسته و دلتنگ،از نزد او مراجعت كرد و از ناراحتى در سال 560 ميلادى درگذشت؛او آخرين پادشاه«كنده»به شمار مىآيد.