37همان بتهايى كه مجسمههاى بىروحى هستند، مجسمههايى بى اراده، بى عقل و شعور و فاقد همه چيز كه چگونگى منظرۀ آنها خود دليل گويايى بر بطلان عقيده بتپرستى است (توجه داشته باشيد «أَوْثٰان» جمع «وَثَن» بر وزن صنم - به معنى سنگهايى است كه آنها را مىتراشندو عبادت مىكردند).
بعد از اين فراتر مىرود و مىگويد: نه تنها وضع اين بتها نشان مىدهد كه معبود نيستند، بلكه شما نيز مىدانيد كه خودتان دروغهايى به هم مىبافيد و نام معبود را بر اين بتها مىگذاريد؛ ...وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً... .
شما چه دليلى براى اين دروغ بزرگ جز يك مشت اوهام و خرافات داريد؟!
از آنجا كه «تَخْلُقُونَ» از مادۀ «خلق» است كه گاهى به معنى آفريدن و ساختن مىآيد و گاه به معنى دروغ گفتن، بعضى از مفسران تفسير ديگرى براى اين جمله غير از آنچه در بالا گفتيم ذكر كردهاند و گفتهاند منظور اين است كه شما اين بتها (اين معبودهاى قلابى) را با دست خود مىتراشيد و خلق مىكنيد (بنابر اين «إِفْك» به معنى معبودهاى دروغين و خلق به معنى تراشيدن است).
سپس به دليل سومى مىپردازد كه پرستش شما نسبت به اين بتها يا به خاطر منافع مادى است و يا سرنوشتتان در جهان ديگر و هر كدام باشد باطل است، چرا كه «كسانى را كه غير از خداوند مىپرستيد، قادر نيستند به شما رزق و روزى دهند»؛ إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ لاٰ يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً .
شما خود قبول داريد كه بتها خالق نيستند، بلكه خالق خداوند است، بنابر اين روزى دهنده نيز او است. «سپس روزى را نزد خدا جستجو كنيد»؛ فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّٰهِ الرِّزْقَ .
«و چون روزى دهنده او است او را عبادت كنيد و شكر او را به جا آوريد»؛ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ ....
به تعبير ديگر يكى از انگيزههاى عبادت، حس شكرگزارى در مقابل منعم حقيقى است، شما مىدانيد منعم حقيقى خداوند است، پس شكر و عبادت نيز مخصوص ذات پاك خداوند است.
و اگر زندگى سراى ديگر را مىطلبيد، بدانيد بازگشت همۀ شما به سوى او است و