214متمتّع هر گاه وقت بر او تنگ شود بايد عدول به افراد كند و چيزى از اين حيثيّت بر او نيست، و اين مسلّم است، و ما نيز قائليم و لكن دلالت بر آن ندارد كه عملى را كه حسب الاجاره بايد به جا آورد به جا آورده، و مستحق وجه اجاره شد واصلاً دلالت بر اين ندارد و از اين جا معلوم مىشود كه هر گاه كسى وصيت كند به استيجار حج، وصىّ نمىتواند شرط كند با مستأجر كه با تنگى وقت عدول به حج افراد كند، چه اين چنين اذنى از وصيت مستفاد نمىشود، بلكه ظاهر از آن حج تمتع است و شرط عدول به افراد خلاف مقتضاى وصيت است. و اللّٰه العالم.
326
س 2:
اشخاصى كه طواف نساء را بعمل نمىآورند از قبيل سنىّ و غيره، بعد از به جا آوردن حج و طواف اگر اولادى از آنها بشود حلال زاده است يا حرامزاده؟ ج:
هر گاه عمداً طواف نساء را ترك كرده باشند با علم به وجوب آن پس اگر بعد از آن زنى بگيرند نكاح باطل است و با علم به فساد نكاح اولادى كه هم مىرسد حرامزاده است و اگر زنى داشته باشد يعنى سابق بر احرام عقد كرده باشند و طواف نساء ترك شده عمداً با او مجامعت نمايد و اولادى حاصل شود، شكّى نيست كه فعل حرامى كرده و ليكن حكم به حرامزادگى ولد معلوم نيست، هم چنان كه درحالت حيض يا كسى كه نذر كند كه جماع نكند در فلان روز و جماع كند و اولادى حاصل شود فعل حرام كرده امّا ولد حرامزاده نيست و اگر ترك طواف نساء عمداً باشد امّا از راه جهل به مساله باشد و بعد زنى بگيرد و ولدى هم رسد آن ولد، ولد شبهه خواهد بود.
327
س 3:
چه مىفرماييد در خصوص ما اشخاصى كه نمىتوانيم به مكه برويم و خود مىدانيم كه ممكن نيست آيا مىتوانيم نائب تعيين كرده به مكه بفرستيم يا نه؟ حقّ از گردن ما برمىخيزد يا نه؟ ج:
معذورين از رفتن به حج نائب مىتوانند بگيرند يعنى جائز است مطلقاً، و ليكن اگر مأيوس از متمكّن شدن حج باشند در ايام حيات يعنى اميد نداشته باشند كه وقتى توانند به حج بروند، مثل پير وامانده يا مريض مزمنى كه اميد رفع مرض