70دَغسر، چشم گنده با استخوانهاى شانهاى همچون شتر و دندانْ پيدا كه هيچ پولى ندارد» (تفسير قمى، ج 2، ص 336).
پاسخ نويسنده اين است كه اين روايت سندى ضعيف دارد، زيرا روايت مرسل و مرفوع است كه نمىتوان به هيچ رو بدان استدلال كرد.
با چشمپوشى از سند روايت فاطمه عليها السلام مىگويد: «زنان قريش دربارۀ او به من چنين و چنان مىگويند»، واين سخن خود فاطمۀ زهرا عليها السلام نيست و شايد آن را به سبب اخبار پيامبر صلى الله عليه و آله گفته، نه آنكه سخنان آنها را تأييد كرده باشد.
روايتهايى هست كه نويسنده گمان مىكند در آنها به فاطمۀ زهرا عليها السلام اهانت شده است. در يكى از اين روايتها كه در اصول كافى ياد شده آمده است كه فاطمه كمربند عمر را گرفت و سوى خود كشيد. در كتاب سليم بن قيس ، صفحۀ 253 آمده است كه:«فاطمۀ زهرا عليها السلام در ماجراى فدك نزد ابوبكر و عمر رفت و با آن دو مشاجره كرد و در ميان مردم سخن گفت و فرياد برآورْد و مردم پيرامون او گرد آمدند».
پاسخ نويسنده اين است كه روايتِ آمده در اصول كافى سندى ضعيف دارد، زيرا راوى آن عبداللّه بن محمّد جعفى است كه نجاشى در صفحۀ 159 رجالش او را ضعيف دانسته است. صالح بن عقبه نيز از ديگر راويان اين حديث است كه نه تنها موثّق شمرده نشده، بلكه ابن غضائرى در صفحۀ 69 كتاب خود او را ضعيف معرفى كرده است.
امّا اينكه زهرا عليها السلام كمربند عمر را گرفت مجلسى قدس سره در مرآةالعقول اين كار را برخاسته از ضرورتى مبرم مىداند تا زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام