69ابن تيميه اعتراف مىكند كه ابوبكر به خانه فاطمه عليها السلام هجوم برد، ولى براى اين كار او دليلى مىآورَد كه مادرِ فرزند مرده را خنده مىگيرد. او مىگويد: «ما به يقين مىدانيم كه ابوبكر هيچ گاه در آزارِ على و زبير گام برنداشت، او حتّى به سعد بن عباده كه در آغاز و انجام از بيعت با او واپس نشست آزارى نرسانْد. بيشترين سخنى كه در اين باره گفته مىشود آن است كه ابوبكر به خانه حمله كرد تا ببيند آيا از مال خدا چيزى در آن مىيابد تا آن را تقسيم كند و آن را به سزاوارش برسانَد، آنگاه چنين ديد كه اگر آن را به ايشان واگذارَد رواست، زيرا جايز است از مال فىء بديشان بخشد» (منهاج السنّه ، ج 4، ص 343).
هر كه در كتابهاى تاريخى كاوش كند دلايل بسيارى مىيابد كه نشاندهنده هجوم آن جماعت به خانۀ فاطمه عليها السلام است.
شگفت آنكه نويسنده اين سخن اميرالمؤمنين عليه السلام را كه فرمود: «اين جماعت مرا چندان به ضعف كشاندند كه نزديك بود جانم بستانند» دليل ترس و ناتوانى ايشان تلقّى مىكند، با آنكه اين سخن برگرفته از هارون نبىاللّه(س) است آن هنگام كه موسى عليه السلام پس از بازگشت از ميقات او را مىنكوهد. نمىدانيم آيا نويسنده هارون عليه السلام را به سبب ترك درگيرى با سامرى و ياران او، كه از كشته شدنش هراسيد، ترسو مىداند؟!
نويسنده مىگويد: بنگريد كه ايشان چگونه اميرالمؤمنين عليه السلام را توصيف مىكنند. فاطمه دربارۀ او مىگويد: «زنان قريش دربارۀ او به من مىگويند مردى است كوتاه بالاى ستبر شكم، پرزور، مفصل درشت،