59و به او فرمود: نامت چيست؟ گفت: يزيد بن شهاب، خداوند از نسل من شصت حمار آورده كه بر هيچ يك جز پيامبر سوار نشده است و از اين نسل تنها من ماندهام و از پيامبران تنها تو ماندهاى، من از تو انتظار داشتم بر من سوار شوى....» (البداية و النهايه ، ج 6، ص 158).
شگفت آنكه نويسنده، اين حديث ضعيف را براى استدلال بر اينكه شيعيان از مقام پيامبر صلى الله عليه و آله مىكاهند آورده است، ولى از احاديث صحيحى چشم فرو بسته كه كتب اهلسنّت از آن آكنده است و پيامبر را عيب مىكند و سخن ناروا بدو نسبت مىدهد و صفاتى را به ايشان مىبندد كه سزاوار نيست.
يكى از همين احاديث دلالت بر آن دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى كسى خوراكى [ گوشتى] آورْد كه در پاى بتها ذبح شده بود. بخارى به نقل از سالم آورده كه او از عبداللّه شنيده كه دربارۀ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مىگفت كه:
«روزى حضرت صلى الله عليه و آله زيد بن عمروبن نفيل را در پايين بَلْدَح ديدار كرد، و اين هنگامى بود كه هنوز به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وحى نمىشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله براى او سفرهاى پهن كرد كه در آن قدرى گوشت بود. زيد از خوردن آن خوددارى كرد و گفت: من از گوشت قربانى بُتهايتان نمىخورم و از آنچه نام خداى بر آن برده نشده در كام نمىريزم» (صحيح بخارى ، ج 4، ص 1770).
حديث ديگرى از اين دست نقل مىكنند كه پيامبر صلى الله عليه و آله نابجا خشم مىگرفت و دشنام مىداد و نفرين مىفرستاد. مسلم و جز او از عايشه نقل مىكنند كه گفته: «دو مرد بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدند و با پيامبر صلى الله عليه و آله سخنى گفتند كه من ندانستم دربارۀ چيست. اين دو پيامبر صلى الله عليه و آله را به خشم