240و اختلاف مذهب ميان پَسر خليفه و دويدار بوده نه به سبب آنكه ابن علقمى با هولاكو نامهنگارى كرده و او را به گرفتن بغداد واداشته باشد.
بسيار دور است كه ابن علقمى بكوشد از اهل سنّت انتقام گيرد و بدون هيچ پيمانى در رها كردن شيعيان، با هولاكو نامهنگارى كند كه به بغداد در آيد، زيرا ما هيچ يك از اهل سنّت - حتّى غير منصفان ايشان - را نديدهايم كه گفته باشد هولاكو با ابن علقمى در اين باره پيمان بسته است، يا كسانى را كه تاتارها به قتل رساندند تنها از سُنّيها بودهاند.
از اين گذشته سپاه خلافت عبّاسى كجا بودهاند و سرداران سپاه و دولتمردان كجا بودهاند؟ و ابن علقمى چگونه توانسته است عقل اين همه را به بازى بگيرد تا هولاكو بتواند به بغداد در آيد و بى هيچ پايدارى قابل ذكرى آن را به اشغال در آورَد؟
همۀ اين نكات بر آن تأكيد دارد كه ابن علقمى از اتّهامها و افتراهايى كه بدو زدهاند بر كنار است و دليل فروپاشى خلافت عبّاسى غرق بودن خلفا در عيش و عشرت و شهوترانى و سپردن امور خلافت به مماليك و تركها و زنان و خادمان بوده است.
امّا در بارۀ نصيرالدين طوسى قدس سره نشنيدهام كسى او را به خيانتپردازى متهم كرده باشد يا او را عامل چيرگى تاتارها بر بغداد معرفى كرده باشد - چنانكه ابن علقمى را بدان متّهم كردند - و نمىدانم نويسنده اين سخن را از كجا آورده است؟
آرى، ابن كثير مىگويد: «نصيرالدين طوسى با هولاكو همراه بوده، امّا چنين سخنى نگفته كه وى در ماجراى بغداد دست داشته است. او