239چنان بازگذاشتند كه كرخ به يغما رفت و بلايى بس بزرگ بر شيعيان فرود آمد و بدين سبب مؤيد الدين چنان به خشم آمد كه بر آن شد تا با شمشير تاتارها نه تنها از سُنّيان كه از شيعيان، يهوديان و مسيحيان نيز كين كِشد» (سير اعلام النبلاء ، ج 23، ص 362).
بگذريم كه نقش ابن علقمى به گفتۀ ابن عبرى - متوفاى سال 685 هجرى و از همروزگاران رويدادهاى فروپاشىِ بغداد - با آنچه پارهاى از تاريخ نويسان اهلسنّت نگاشتهاند كاملاً ناسازگارىدارد.او مىگويد:
«چون هولاكوخان اين دژها - دژهاى اسماعيليه - را گشود پيكى نزد خليفه فرستاد و او را به سبب كوتاهى در فرستادن نيروهاى كمكى نكوهيد. آنها با ابن علقمى وزير رايزنى كردند كه چه كنند. او گفت:
چارهاى نيست مگر آنكه اين سلطان ستم پيشه را راضى كنيم پول و ارمغان و تحفه به هولاكو و پيرامونيان او دهد و چون توشۀ راه را برگرفتند دويدار صغير و يارانش گفتند: «وزير، كار خود را با تاتارها سامان مىدهد و بر آن است كه تا ما را بديشان تسليم كند، پس اجازه اين كار را به او نده»، و اين چنين بود كه خليفه از فرستادن ارمغانهاى بسيار منصرف شد وبه كالاى اندكىبسنده كردكهارزشى براى هولاكو نداشت. هولاكو خشمگين شد و گفت: يا بايد خود او بيايد يا يكى از اين سه تن را فرستد: وزير يا دويدار و يا سليمان شاه. خليفه بديشان دستور داد نزد هولاكو روند، ولى آنها نپذيرفتند... و خليفه كس ديگر را فرستاد، ولى دو وزير اين كار را مفيد نديدند» (تاريخ مختصر الدول ، ص269).
چنين پيداست كه متّهم كردن ابن علقمى وزير به سبب حسدورزى