205تحريف قرآن تصريح دارد، به ويژه آنكه اين كتاب در بردارندۀ گفتگوها و ذكر آراء نيز هست و شمار بسيارى از روايات اهل سنّت و آراى علماى ايشان را نيز در خود جاى داده است؟
به علاوۀ آنكه ميرزاى نورى قدس سره روايتها را تكرار كرده است، يك بار آنها را مسند مىآورد و بار ديگر بدون اسناد از منابع گوناگون بازگو مىكند، و شيخ محمد جواد بلاغى قدس سره هنگام ردّ اين دسته از روايات بر اين نكته چنين تصريح دارد: اين در حالى است كه محدّث معاصر در كتاب فصل الخطاب در گردآورى رواياتى مىكوشد كه با آن به كاستى قرآن استدلال كند ، و شمار مسندها را با مرسلهايى افزايش مىدهد كه در كتب مختلف از ائمّه عليهم السلام رسيده است، مانند مرسلهاى عياشى و فرات و ديگران و فرد جستجوگر محقّق يقين مىيابد كه اين مرسلها از آن مسندها گرفته شده، و در ميان اين روايات كه ذكر كرده، برخى از آنها احتمال صدقش در ميان نيست و برخى با يكديگر مختلفاند، چنان كه به منافات و معارضه كشيده مىشود» (آلاء الرحمن ، ص 26).
در اين هنگام نويسنده سخنان پارهاى از معتقدان به تحريف را مىآورَد. او مىگويد: سيدهاشم بحرانى گفته است: وضوح صحّت اين اعتقاد - يعنى اعتقاد به تحريف قرآن - نزد من پس از كاوش احاديث و آثار بدان جا رسيده كه مىتوان آن را از ضروريات مذهب تشيّع دانست، و اين از بزرگترين مفاسد غصب خلافت شمرده مىشود. پس درنگى بايد. (مقدمۀ برهان، فصل چهارم، ص 49).
پاسخ به نويسنده چنين است كه چگونه صحيح است حكم كنيم كه