31
- پذيرش گفتگو و تعامل با ديگران برخاسته از شك در مذهب خود يا مستلزم پذيرش ضمنى و تلويحى ديدگاه ديگران است.
- تقريب مذاهب با هدف يكسان سازى و تحميل يك مذهب بر ديگران است چون اين امر باطل است فراخوان تقريب هم باطل و غير قابل قبول است.
- تقريب ميان مذاهب، انتقال پيروان يك مذهب به مذهب ديگر را آسان كرده و موجب به هم خوردن تعادل در پيروان مذاهب مىشود.
- تقريب، پوششى براى نفوذ در مذاهب ديگر و تبليغ آموزههاى مغاير و ايجاد ترديد در آنها است.
- تقريب حركتى سياسى است كه از دواعى و انگيزههاى سياسى برخوردار بوده و ربطى به دين ندارد.
در پاسخ به شبهات فوق بايد گفت:
اولاً: چنانچه گفتهشد، اصول اسلام كه عبارتند از ايمان اجمالى به توحيد، تصديق پيامبر اكرم و التزام به سنت او، باور به قرآن كريم و پاىبندى به تشريعات آن و ايمان به روز رستاخيز و نيز ضروريات فقهى همچون نماز و جهاد و حج و زكات و مانند آن مشترك بوده و اختلاف در آنهاجزئى است. 1 افزون بر آن وجود اختلاف آرا و عقايد هر قدر زياد باشد مانع از آن نمىشود كه بر سر مشتركات اتحاد و تعامل صورت گيرد.
مرحوم استاد مطهرى قدس سره با برشمردن ادلهى موافقان و مخالفانِ تقريب مىگويد:
«برخى تصور مىكنند، تنها مذاهبى كه در فروع با هم اختلاف دارند مىتوانند با هم متحد شوند و در يك صف قرار گيرند. اما مذاهبى كه در اصول اختلاف دارند به هيچ وجه نمىتوانند برادر باشند از نظر اين دسته اصولِ مذهبى مجموعهاى به هم پيوسته و به اصطلاح اقل و اكثر ارتباطى است كه آسيب ديدن يكى عين آسيب ديدن همه است. مثلاً اگر امامت آسيبپذيرد و قربانى شود ديگر