32وحدت و اخوت منتفى است به همين دليل شيعه و سنى هرگز نمىتوانند دست يكديگر را به عنوان دو مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند. اما به عقيدهى طالبانِ وحدت دليلى ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعهى به هم پيوسته بشماريم و از اصل «يا همه يا هيچ» در اينجا پيروى كنيم. اينجا جاى قاعدهى «الميسورُ لايسقط بالمعسور» و «ما لايدرك كلّه لايترك كلّه» است. 1»
ثانياً: موضوع گفتگو در اسلام از چنان اهميتى برخوردار است كه قرآن كريم آن را در برخورد با مشركان و اهل كتاب هم به رسميت شناخته است؛ آنجا كه به طور مثال اهل كتاب را دعوت مىكند كه بيايند بر سر اصول مشترك اديان الهى، يعنى عبوديت و يكتاپرستى و طرد اربابان غير از خدا با مسلمانان متفق گردند. 2 به شهادت تاريخ پيشوايان مذاهب در كنار يكديگر مىزيستند از هم درس اخذ مىكردند و گاه به شاگردى هم افتخار مىكردند. آنان هرگز موضع خصمانه با يكديگر نداشته و به هنگام اختلاف گفتگو در فضاى مدارا و مسالمت را دنبال مىكردند.
ثالثاً: چنانچه در جاى خود تقرير گشت تقريب هرگز به مفهوم يكسانسازى و تحميل يك مذهب بر ديگرى نيست. بلكه هدف از آن تقويت زمينههاى گفتمان مشترك و گشودن افقهاى جديد اعتماد و خوشبينى مىباشد.
رابعاً: دغدغهى نفوذ مذهبى در مذهب ديگر و نشر آموزههاى مغاير و به هم خوردن تعادل نسبت پيروان مذاهب، بى اساس و ناموجّه است. آنجا كه عالمان هر مذهب به استوارى و استحكام بنيان مذهب خود باور داشته و منطق خود را برتر از ديگران مىدانند چه جاى آن است كه نخواهند در ميدان رقابت علمى وارد شوند. آنان بايد بتوانند با صلابت و تكيه بر منطق و برهان از انديشهى خود دفاع كنند و اصولاً خوددارى از ورود به ميادين نقد و نظر و گفتگو و رقابت، منطق سست رأيان و ضعيفانى است كه بيم آن دارند مغلوب گردند و اگر هنوز كسانى وجود دارند كه مىپندارند با حصار آهنين سانسور مىتوانند از ديانت و مذهب خود حمايت كنند، بايد بدانند