27طرف ديگرى قرار داشتند در آنجا طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و اسب و لباسهاى فاخر و گوشت و گندم و ديگر مأكولات، به قدرى زياد بود كه زبان از وصف آن عاجز است. تا چشم كار مىكرد بازار ديده مىشد و من فرياد فروشندگان و خريدارانى را مىشنيدم كه مانند همهمۀ زنبور عسل درهم پيچيده بود كه يكى مىگفت فروختم و ديگرى مىگفت خريدم.» 1البته ابن بشر شرح نداده است كه اين ثروت هنگفت از كجا پيدا شده بود، ولى از سياق تاريخ معلوم مىشود كه از حمله به مسلمانان، قبائل و شهرهاى ديگر نجد (به جرم موافقت نكردن با عقايد وى) و به غنيمت گرفتن و غارت كردن اموال آنان به دست آمده بود. و روش شيخ محمد در مورد غنايم جنگى (كه از مسلمانان آن ديار مىگرفت) اين بود كه آن را هر طور مايل بود به مصرف مىرسانيد، و گاهى تمام غنايمى را كه در جنگى نصيب او شده بود و مقدار آن هم بسيار زياد بود، تنها به دو يا سه نفر عطا مىكرد و غنايم هر چه بود در اختيار شيخ قرار داشت و امير نجد نيز با اجازۀ او مىتوانست سهمى ببرد.
از بزرگترين نقاط ضعف برنامه زندگى شيخ همين است كه با مسلمانانى كه از عقايد كذايى او پيروى نمىكردند، معاملۀ «كافر حربى!» مىكرد و براى جان و ناموس آنان ارزشى قائل نبود.
كوتاه سخن اين كه «محمد بن عبدالوهاب» به توحيد دعوت مىكرد، اما توحيد غلطى كه او مىگفت. هر كس مىپذيرفت خون و مالش سالم مىماند