55
گريه پيامبر(ص) در مرگ نجاشى پادشاه حبشه
امام حسن عسكرى(ع) از پدرانش نقل كرده، هنگامى كه پيامبرخدا(ص) خبر مرگ نجاشى را از جبرئيل شنيد، به شدت گريست (بَكَى بُكَاءَ حَزِينٍ عَلَيْهِ) و فرمود: برادر شما «اصْحَمَه» 1 مرد. حضرت آنگاه به صحرا رفت و از راه دور بر او نماز خواند و هفت تكبير گفت و خداوند زمين را براى او هموار ساخت؛ بهطورى كه جنازه نجاشى را ديد، در حالىكه او در حبشه بود. 2
خنده و شگفتى پيامبرخدا(ص) از يك رؤياى شگفتانگيز
عايشه گويد: پيامبر(ص) از رؤيايى كه مردى براى وى نقل كرد، آنقدر خنديد كه هرگز نديده بودم از چيزى آنگونه بخندد!
محمدبن سيرين گويد: دانستم كه آن رؤيا و تأويلش چيست. خواب اين بود كه آن مرد ديد سرش جدا شده و او به دنبالش حركت مىكند (و تأويل آن اين است كه) سر، پيامبر(ص) بود و آن مرد مىخواست با عملِ خود به عملِ پيامبر(ص) برسد ولى نمىتوانست. 3
گريه پيامبر(ص) بر شهيد فخ
امام باقر(ع) فرمود: وقتى پيامبر(ص) به سرزمين فخ رسيد، نمازى را آغاز كرد، در ركعت دومِ نماز گريست و مردم چون گريه آن حضرت را ديدند، گريستند. در پايان نماز پرسيد: چرا گريه مىكنيد؟ عرض كردند: از گريه تو مىگرييم. حضرت فرمود: وقتى ركعت اول نماز را خواندم، جبرئيل بر من نازل شد و گفت: اى محمد(ص) مردى از فرزندان تو در اين مكان كشته خواهد شد و شهيدِ همراه او پاداش دو شهيد دارد. 4