56
خنده پيامبر(ص) از برخى استغفارها
از علىبن ربيعه نقل شده كه گفت: مركبى را آوردند كه علىبن ابىطالب(ع) سوار شود، وقتى آنحضرت پاى خود را در ركاب گذاشت، گفت: «بسم اللَّه ...» و آنگاه كه بر مركب نشست، گفت: «الحمد للَّه ...» و سپس سه بار حمد خدا و سه تكبيرگفت و اينكلمات را خواند: «سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» . سپس خنديد.
گفتم: اى امير مؤمنان، از چهرو خنديدى؟ فرمود: پيامبرخدا(ص) را ديدم، همين كار را كه من انجام دادم او نيز انجام داد و خنديد. پرسيدم: اى پيامبرخدا! براى چه خنديدى؟ فرمود: پروردگار از بندهاش تعجب مىكند هنگامى كه مىگويد: «رَبِّ اغْفِرْ لِي» و مىفرمايد: «بنده من دانست كه گناهان را جز من، كسى نمىبخشد.» 1
گريه پيامبر(ص) در مرگ فرزندش ابراهيم
عايشه گويد: وقتى ابراهيم از دنيا رفت، پيامبر(ص) در مرگ وى گريست، تا حدّى كه اشكهاى ديدگانش بر محاسنش جارى شد. به او گفتند: اى پيامبرخدا، ديگران را از گريه كردن باز مىدارى، در حالى كه خود اينگونه اشك مىريزى؟! فرمود: اين گريه نيست، همانا رحمت است و هركس كه رحم و مهربانى نكند، به او رحم و مهربانى نخواهد شد. 2
و در نقل ديگر آمده است: وقتى اشكهاى حضرت در مرگ فرزندش ابراهيم جارى شد، فرمود: اشكها از چشم جارى و قلب اندوهناك مىشود ولى ما چيزى نمىگوييم كه موجب خشم پروردگار شود و ما به خاطر تو محزونيم، اى ابراهيم. 3
اين ماجرا در مورد مرگ فرزند ديگر پيامبر(ص) (طاهر) و يكى از دخترانش هم نقل شده است. 4