113«ابواسحاق سبيعى» نيز مىگويد: «رَأَيْتُ زَيْدَ بْنِ عَليٍّ(ع) فَلَمْ ارَفي أَهْلِه مِثْلَهُ أَفْضَلَ وَ كانَ أَفْصَحَهُمْ لِسانا وَأَكْثَرَهُمْ زُهدْا وَ بَيانا»؛ 1 «من كسى را همانند زيد، در فضل، فصاحت لسان، كثرت زهد و خوبى بيان، در عصر او نديدم».
«قيروانى» در كتاب «زهرالآداب» مىگويد:
زيد بن على(ع) مردى ديندار، شجاع و از بهترين نوادگان هاشم بود. او خوش كلام و نيكورفتار بود. سران بنى اميه به حاكمانشان در عراق، مىنوشتند كه نگذاريد مردم كوفه با زيد(ع) تماس بگيرند؛ چون او زبانى برندهتر از شمشير، تيزتر از نوك نيزه و مؤثرتر از سحر و كهانتى كه در گرهها دميده شود، دارد. 2
زيد بن على، مفسر قرآن: همانطورى كه گفته شد، يكى از القاب زيد، «حليف القرآن» 3 يعنى «همراز قرآن» بود. او هميشه با قرآن سروكار داشت و از ذكر خدا و كتاب او، غافل نبود؛ چنانكه امام باقر(ع) فرمود:
روزى پدرم، زيد را خواست و دستور داد قرآن بخواند. او نيز خواند. سپس پدرم آيات مشكل قرآن را از او پرسيد و او نيز يكى يكى، جواب صحيح داد. پدرم آنچنان تحت تأثير استعداد و دانش و انس او با قرآن، قرار گرفت كه برخاست و بين دو چشم زيد را بوسيد. 4
زيد مىگويد: «خَلَوْتُ بِالْقُرآنِ ثَلاثَ عَشْرَةَ سَنَةً أقرَأُهُ و أَتَّدَبَّرُهُ» 5 ؛ «سيزده سال با قرآن خلوت كردم. آيات آن را مىخواندم و درباره آن مىانديشيدم». «ابونصر بخارى» نيز از ابن ابىجارود، روايت مىكند:
قَدِمْتُ الْمَدينَةَ فَجَعلْتُ كُلَّما سَأَلْتُ عَنْ زَيدِ بنِ عَليٍّ، قيلَ لي ذاكَ حَليفُ الْقْرانِ ذاكَ اسْطُوانَةُ الْمَسجِدِ. 6