43ب) از كلامى كه از صاحب مدارك نقل كرده، معلوم مىشود كه ايشان براى اصابت سنگ به ستونها، به دو چيز تمسك جسته است: نخست اصل اشتغال و احتياط، و ديگر اينكه در زمان ايشان، معروف از لفظ جمره، همان ستون بوده است. ولى هيچ يك از اين دو دليل قانع كننده نيست؛ زيرا وجود ستونها در عصر ايشان، دليل بر اين نيست كه در عصر معصومين(عليهم السلام) نيز وجود داشته است و قاعده احتياط در اينجا ايجاب مىكند كه هم ستون را رمى كند و هم در محل سنگريزهها بيفتد. بنابراين سنگهاى زيادى كه به ستون مىخورد و به بيرون پرتاب مىشود، كافى نيست و اين مشكل ديگرى براى حجاج فراهم مىكند كه اصابت به هر دو محل را رعايت كنند؛ به علاوه رجوع به اصل احتياط، هنگامى است كه دليلى بر وجوب رمى به محل سنگريزهها نداشته باشيم. در حالى كه دليل كافى داريم؛ زيرا هيچگونه دليلى بر اينكه «منظور از رمى جمرات ستونهاست»، در دست نداريم. بلكه شواهدِ روشن نشان مىدهد كه در اعصار پيشين، ستونى وجود نداشته و تنها همان محلى بوده كه سنگريزهها روى آن انباشته مىشدند.
عبارات گروهى از فقهاى اهل سنت در معناى جمره
تعبيرات برخى فقهاى اهل سنت نيز گواه بر اين است كه در عصر آنها ستونى وجود نداشته و جمره، همان قطعه زمينى بوده است كه سنگها را بر آن پرتاب مىكردند:
1. شافعى يكى از امامان چهارگانه اهل سنت مىگويد:
فإنْ رمي بحصاة فأصابت إنساناً أو محملاً ثمّ استنت حتّى أصابت موضع الحصا من الجمرة أجزأت عنه. 1
اگر هنگام رمى، سنگى پرتاب كند و به انسان يا محملى برخورد نمايد، سپس بغلتد تا به محل سنگريزهها از جمره اصابت كند، كافى است!
در اينجا به روشنى مىبينيم كه او مسئله غلتيدن سنگ روى زمين و اصابت آن به محل سنگريزهها را مطرح مىكند و همان را كافى مىداند و اين، دليل بر آن است كه