23تلبيه صداى خود را بالا مىبرد. 1 ولى ديگر لغتشناسان عمره را برگرفته از معناى عمارت، آبادى و حيات دانستهاند. راغب اصفهانى به تبع زبيدى 2 در اينباره مىنويسد: « الاعْتِمَارُ و الْعُمْرَةُ: الزيارة التي فيها عِمَارَةُ الود » 3؛ «عمره زيارتى است كه در آن آبادى و زنده شدنِ دوستى است».
برخى نيز وجه تسميه عمره را اينگونه بيان نمودهاند: « وسميت بذلك لانها تفعل في العمر كله » 4؛ «به اين اسم ناميده شده است چون در تمام عمر انجام مىگيرد». ولى شاهدى براى اين وجه تسميه در كتب لغت نيافتيم و به نظر مىرسد بيشتر از روى ذوق بيان شده باشد.
مرحوم مصطفوى اصل معناى عمر را تداوم حيات، آباد كردن و ضد خراب دانسته، و معتقد است از آنجا كه مسجدالحرام به وسيله عبادت و اطاعت خدا آباد مىگردد، به اعمال خاصى كه انجام مىشود، عمره اطلاق مىگردد. 5
به نظر مىرسد اين معنا، به خلاف معانى پيشگفته، تناسب بيشترى با ريشه لغت داشته و وجه تسميه روشنترى دارد.
عمره در اصطلاح فقهى، به قصد كعبه براى انجام مناسكى خاص، مانند طواف و سعى، گفته مىشود. 6 از عمره به حج اصغر نيز ياد شده است. 7 چنين تسميهاى در قبال حج اكبر، و برگرفته از روايتى از امام صادق(ع) است: