54
محقق شدن «بت قرار دادن قبر پيامبر(ص)» با اعتقاد به فرزند خدا بودن ايشان يا تعدد خدايان
گفتار يهوديان شبيه اين مطلب است كه حضرت عزير را فرزند خدا مىدانند؛ چنانكه مؤيد آن روايت عايشه بود كه مىگفت: «اگر چنين نبود (كه قبر پيامبر(ص) را بت قرار مىدادند) قبر شريف ايشان آشكار مىشد؛ چراكه بيم آن مىرفت كه قبر ايشان را مسجد قرار دهند». اين سخن عايشه، باوجود اينكه قبر شريف پيامبر(ص) آشكار بود، به اين معناست كه مراد از آشكار شدن قبر و مسجد قرار گرفتن آن، قبله و معبود قرار دادن آن به واسطه نصب تمثال و تصوير روى آن است. همانگونه كه نصارى در كليساهايشان حضرت عيسى مسيح(ع) را خدا قرار داده و تمثال او را مقابل خود براى عبادت نصب مىكنند. به علاوه هرگونه تعظيم نسبت به فرد مقابل، بدون قصد و اراده اينكه او خداست، عبادت محسوب نمىشود؛ وگرنه دستور قرآن كريم به قبله قرار دادن مقام حضرت ابراهيم(ع)، بايد عبادت ابراهيم(ع) باشد؛ ولى قرآن كريم از اين سخنان به دور است.
آنچه كه اين برداشت را تأييد مىكند، نزديكى و ارتباط نهى از بت قرار دادن قبر و عملكرد يهود و نصارى در مورد قبرهاى پيامبرانشان است. پيوستگى و ارتباط ميان دو امر دلالت مىكند كه علت نهى از بت قرار دادن قبر شريف پيامبر(ص)، احداث ساختمانى بر قبر مطهر ايشان براى عبادت خداوند در جوار آن نيست؛ بلكه مقصود حركت نكردن به سوى عملكرد نصرانيان است.
مؤيد اين مطلب روايتى است كه به طريقهاى گوناگون و متعدد نقل شده است؛ از جمله آنچه كه در سنن بيهقى آمده است:
انسبنمالك مىگويد، روزى مشغول خواندن نماز بودم، در حالى كه پيش روى من قبرى بود و من متوجه آن نبودم. ناگهان عمر به من فرياد زد، قبر، قبر! گمان كردم كه مىگويد، قمر، قمر! اطرافيان به من گفتند مقصودش قبر است و من خود را از آن دور كردم. يعنى انس از قبر