41اين دو آيه به روشنى مردگان و قبرهاى مشركان را از مردگان و قبرهاى مؤمنان جدا مىسازد و در مورد مؤمنين، رفت و آمد و احترام به آنها را جايز دانسته، اما در مورد مشركين جايز نمىداند.
اين دو آيه بيان مىكند كه زيارت قبور و ايستادن و دعا كردن كنار آنها، بىگمان عملى عبادى و سنتى در اصل شريعت اسلام است. فحواى اين دو آيه به منزله استثناء از عموم پيشين است كه در تقدير مىباشد. علاوه بر اين، دو آيه كريمه علت نهى از زيارت قبور منافقان را نيز دربردارد؛ چراكه آنان كافر و مشرك شدند و بيان علت، مخصِّص و مفيد تفصيل است.
اشكالهاى دلالت آيه ايستادن بر سر قبر
اشكال اول: آيه مورد نظر در مقام بيان تفصيل بين زيارت قبور مشركان و موحدان نيست؛ زيرا عنوان زيارت قبر با عنوان ايستادن بر سر قبر متفاوت است.
اشكال دوم: ايستادن بر سر قبر معمولاً پس از نماز و براى دفن ميت صورت مىگيرد، نه اينكه هميشه اتفاق بيفتد.
آشكارى دلالت دو آيه بر سنت بودن زيارت قبرها
در پاسخ مىگوييم، كلام ايشان لجبازى آشكار است؛ زيرا زيارت قبر همان رفتن نزد قبر و ماندن كنار آن است، خواه بايستد يا بنشيند؛ يعنى ايستادن بر سر قبر جز با رفتن به كنار آن محقق نمىشود. در هر دو عنوان چه استعمال لفظ بعض و اراده كل شود و چه استعمال غايت و اراده مغيّا، وحدت مراد جارى است.
در توضيح مطلب بايد گفت كه ايستادن بر سر قبر، هدف و غايت براى رفتن است كه با آن مقدمه زيارت حاصل مىشود؛ زيرا رفتن بر سر قبر، بخشى از مجموع زيارت است. اين مطلب شبيه آن چيزى است كه در كتاب حج در مورد لفظ دو وقوف در عرفات و مزدلفه آمده است. مراد از اين وقوف، بودن در آن مكان است، نه وقوف در مقابل نشستن. در نتيجه نهى از ايستادن بر سر قبر منافقان، به جهت نهى از دعا كردن و طلب رحمت براى ايشان است؛ مانند آنچه در مفاد آيه اول آمده است و اين چيزى