13را مجوزى شرعى، عرفى، قانونى يا حقى طبيعى براى جعل روايات، در سطحى وسيع و گسترده، از زبان نبى اعظم(ص) و افراد موثق دانستهاند و اينگونه مشروعيت خود را تأييد، و مخالفانشان را مزمت و رد كردهاند. به مرور همين اخبار ساختگى دستاويز احتجاجات فرقهها و گروهها براى تفسيق و تكفير ديگران، و دستمايه حكومتها براى سركوب جريانهاى مخالف شد.
در طول چهارده سده، اين تقابل و تضارب ديدگاهها، بروز مناظرهها و جدلهاى كلامى - سياسى، و درگيرىهاى اجتماعى - نظامى فراوانى را موجب شده و اكنون نيز به شكلهاى گوناگون، چه آشكارا و چه پنهانى، ادامه دارد و مقالهها و كتابهاى بىشمارى در حوزههاى تاريخ، كلام و حديث با اين ديدگاه چاپ و منتشر مىشود كه كتاب «اثر التشيع على الروايات التاريخيه فى القرن الاول الهجرى»، تأليف عبدالعزيز محمد نورولى نيز اينگونه است. اين كتاب همسو با جريانى خاص كه در فصل سوم به آن خواهيم پرداخت، مىكوشد تا مورخان شيعه را به جعل و تحريف روايات تاريخى متهم كند و مورخان مسلمان را به صرف گزارش اينگونه اخبار، با شيعهگرى مرتبط داند و درنتيجه تاريخنگارى اسلامى را در هر جا كه به سود شيعه و زيان مخالفانش است، مخدوش جلوه دهد.
اين پژوهش بر آن است تا اين ادعاها و اتهامها را با استناد به منابع اسلامى و با روش تحليل و نقد تاريخى بررسى نمايد.