49
وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوٰارِثِينَ
وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هٰامٰانَ وَ جُنُودَهُمٰا مِنْهُمْ مٰا كٰانُوا يَحْذَرُونَ. )
قال موسى: فسألت عقبة الخادم عن هذه، فقالت: صدقت حكيمة. 1
محمد بن حسن بن [احمد بن] 2 وليد، از محمد بن يحيى عطّار، از
ابوعبدالله حسين بن رزق الله، از موسى بن محمد بن قاسم بن حمزة ابن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابىطالب(ع)، از حكيمه دختر حضرت جوادالائمه(ع) نقل مىكند:
حضرت امام عسكرى(ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: «عمه جان! امشب نزد ما افطار كن؛ زيرا شب نيمهشعبان است و خداوند تبارك و تعالى، امشب حجت خود را روى زمين، آشكار مىسازد.
به آن حضرت عرض كردم: «مادرش كيست؟» فرمود: «نرجس».
گفتم: «قربانت گردم! من در نرجس، آثارى از حمل نمىبينم». فرمود: «همين است كه به تو مىگويم».
من به خانه حضرت رفتم، سلام كردم و نشستم. نرجس نزد من آمد و خواست كفشهايم را از پايم دربياورد و گفت: «اى بانوى من و بانوى خانوادهام! چگونه روز را تا