183
چهار - گرايش مشترك مذهبى
صفويان و اميران حرمين، گرايش مذهبى مشترك داشتند. اشراف حسنى حاكم بر مكه غالباً زيدى مذهب بودند. اشراف حسينى حاكم بر مدينه نيز غالباً گرايشهاى امامى داشتند. هرچند آنان ناچار بودند با مواضع مذهبى دولتهاى صاحب نفوذ در حرمين مانند مماليك و عثمانى مخالفت نكنند. برخى مواقع نيز تقيه مىكردند.
پنج - نسب مشترك
صفويان ادعاى سيادت داشتند و نسب خود را به امام موسى كاظم(ع) مىرساندند از اين رو با اشراف به طور كلى هم نسب بوده اما با اشراف حسينى مدينه قرابت نسبى بيشترى داشتند.
به رغم وجود زمينههاى گسترش روابط كه اشاره شد، درباره مناسبات صفويه با حجاز و اشراف حاكم بر آن، اخبار چندانى نداريم زيرا همانگونه كه اشاره شد، حجاز تحت سلطه عثمانى بود و دولت مستقلى نداشت و اشراف مكه از سوى عثمانى منصوب مىشدند.كسانى كه به روابط صفويان پرداختهاند از اشراف حجاز كمتر ياد كردهاند. اين در حالى است كه در آن روزگار همه ساله شمار فراوانى زائر از ايران راهى حرمين شريفين مىشدند. علاوه بر آن جمعى از عالمان و فقيهان شيعه از ايران در آن ديار اقامت داشتهاند. 1 از اين رو روابط صفويه با حرمين شريفين و دولت اشراف، هم به دلايل مذهبى و هم استقلال نسبى خود و نيز به دليل مسأله حج، اجتنابناپذير بود.
شايد تنها مدرك معتبر درباره روابط مستقيم صفويه با اشراف حجاز، نامه شاه عباس دوم براى شريف مكه (گويا زيد بن محسن كه از سال 1040 تا 1077ه.ق