153مهيا گردند. شيعيان كرخ با ازدحامى شگفت هجوم آوردند و جنازه حضرت را بر دوش خويش با احترام ويژهاى حمل كردند و اشكريزان، سوگوار و غمناك آن را تا مقابر قريش تشييع كردند و در محلى كه اكنون به كاظمين موسوم است، به خاك سپردند. اگر سليمان چنين نمىكرد، امكان داشت شعلههاى خشم اهالى كرخ آتشفشانى به وجود آورد و در خرمن عباسيان حريق افكند؛ اما هوشيارى سليمان در اين باره و اينكه خود با سر و پاى برهنه به دنبال جنازه آن حضرت حركت كرد، از جوشش و انقلاب شيعيان كرخ را جلوگيرى كرد. 1
اين كه افرادى از مردمان كرخ به زندان سندى بن شاهك آورده شدند تا پيكر امام را مشاهده كنند و بر مرگ طبيعى آن حضرت شهادت دهند، نشان مىدهد كه اهالى كرخ با آن حضرت در ارتباط بودهاند؛ وگرنه در عصر هارون عباسى مركز قدرت و دولت و بيشترين آبادانى به شرق دجله انتقال يافته بود و اركان حكومتى، علما و قضات غالباً در بغداد شرقى منزل داشتند؛ در حالى كه كرخ در سمت غرب دجله واقع شده بود. انتخاب عدهاى مشهور از ميان شيعيان كرخ براى گواهى دادن، مبيّن اين واقعيت است كه در اين منطقه، پيوندى استوار با ائمه هدى و اهلبيت (عليهم السلام) وجود داشته است.
احمد فرزند عيسى فرزند زيد بن على (عليه السلام) كه نامش در سلسله راويان حديث ديده مىشود، در زمان هارونالرشيد قيام كرد. هارون وى را دستگير كرد و در رافقه محبوس ساخت. وى پس از مدتى كوتاه از زندان گريخت و به