42 وقتى كه انسان به زيارت كسى كه قوى النفس و شديد التأثير باشد برود و نَفَسش از آن تربت، متأثر گردد، او را به آن تربت تعلّقى حاصل خواهد شد و نفْس ميت را نيز چنانچه اشاره شد، تعلقى به آن تربت است. پس ميان آن دو نفْس (زائر و مزور) ملاقات روحانيه حاصل مىشود و سبب حصول منفعت كبرى و بهجت عظمى براى هر دو مىگردد؛ و سبب اصلى در شرعيت زيارت، همين خواهد بود؛ و دور نيست كه اسرار ديگر كه از اين دقيقتر و درستتر باشد نيز بتوان فهميد». 1
بنابراين در امر زيارت، بايد به دو مسئله خاص توجه كرد:
اول اينكه انسان پس از مرگ از حياتى برتر و كاملتر برخوردار مىشود و ارتباط او با عالم بالا و انسش با جواهر قدسى، وجود وى را گسترش مىدهد و طبعاً آثار وجودى او قوىتر و گستردهتر مىگردد. تفسير زيارت، به «ارتباطى زنده ميان دو حقيقت زنده»، بدين معناست كه زائر با نفس و جان زيارتشونده ارتباط برقرار مىكند و هرگز زيارت، «ارتباط زائر با بدن مدفون مزور» نيست. بلكه به علت وابستگى شديد وجودى ميان جان و تن، بدنِ مزور، علامتى گويا و نشانهاى رسا از اوست. ازاينرو بدن مدفون مزور، واسطه ارتباط زائر با نفس مزور مىشود.
دوم اينكه پيوستگى و توجه خاص مزور به بدن خويش، موجب مىشود، بدن و جسد او مورد توجه زائران قرار گيرد تا قبر او را زيارت كنند. گرچه روح آدمى، زمان و مكان ندارد و انسان، در هر موقعيتى، با فرستادن درود و اهداى صلوات و... مىتواند مزور را شادمان كند، يا خود از او اثر وجودى بپذيرد، اما عنايتى كه آن نفس به شىء، مكان يا زمانى دارد، موجب مىشود در آن زمان و مكان، موقعيت ويژهاى براى تأثير و تأثر زائر و مزور بر هم ايجاد شود. بنابراين به دو دليل، انسان مىتواند به آن مكان،