217و دو عراده توپ هم آوردهاند كه شليك كنند. گفتم: ابدا اذن نمىدهم كه توپ اندازند تا پيامبر را از آمدن خود خبر كنم؛ زيرا او را عالم ماكان و مايكون مىدانم و دانسته است كه يكى از خادمان ناچيز به زيارت اين مكان آمده است. وقتى گنبد مطهر نبى اكرم (ص) هويدا گرديد، به خاك افتادم و روى تضرع به زمين ماليدم و شكرها كردم. آنگاه بعد از استراحت در منزلى كه برايم تدارك ديده بودند، غسل كرده و به آستان جبرئيل پاسبان، اسرافيل دربان، ميكائيل ميزبان و. . . . مشرف شده از باب السلام داخل روضه مبارك شدم، پس از آن كه كنار ضريح رفته، آقا سيد حسن زيارت خواند، من خودم حالت خواندن آن را نداشتم. به خاك پاى عرش فرساى مبارك عرض كردم و اين بيت را خواندم:
اينكه مىبينى به بيدارىات يا ربّ بايد خواب
خويشتن را در چنين نعمت پس از چندين عذاب
زيارت مختصرى از حضرت صديقه طاهره خوانده، در روضه مباركه نماز زيارت را خوانده، از باب الرحمه درآمده، به خانه آقا سيد صافى آمدم. . . بعد از آن از باب جبرئيل درآمده به زيارت ائمه بقيع مشرف شدم. صندوق ائمه اربعه در ميان صندوقى بزرگ است. متولى آنجا درب صندوق را باز كرده، به ميان ضريح رفتم و دورش طواف كردم. در كنار مقبرۀ امام حسن مجتبى (ع) بىاختيار با حالت عجز پاى خود را به صندوق دراز كرده عرضه كردم: يابن رسول الله يا معدن الجود و السجاء از تهران به قصد زيارت آستان جدّ بزرگوار تو و مادر صديقه تو درآمدم. پاى من به اين حالت بود، مرا شفا بده. به حق مادرت قسم، الحمد لله كه شفاى عاجل عطا فرموده و در حق اين ذليل ترحم نموده اَلَم و وَرَم تمام شد و حركت بىادبانه اين بنده ذليل در آن آستان همايون به مغفرت مقرون گرديد. 1