12هر كس ديگرى چنين نامه اى مى نوشت، قطعاً اعدامش مى كردند، ولى عيسى بن جعفر به دليل جايگاه والايى كه نزد هارون الرشيد داشت، جرأت نوشتن اين نامه را به خود داد.
انتقال از بصره به بغداد
انتقال از بصره به بغداد
پس از يك سال امام كاظم (ع) را از زندان بصره به بغداد بردند. به ظاهر با احترام، ولى در حقيقت به قصد كشتن امام. هارون چند بار نقشه قتل امام را كشيد، ولى هر بار به دليلى اجرايى نشد و موانعى پيش آمد. چند سالى كه امام در بغداد حضور داشت، ابتدا در بازداشت بود، ولى بعدها به ظاهر آزادش گذاشتند، امّا اقامت اجبارى در بغداد و الزام به حضور در جلسه روزهاى پنجشنبه خليفه در دربار و نظارت دقيق بر آن حضرت و رفتارهايش، چيزى كم از زندان نداشت.
هارون چند بار آن حضرت را به دربار احضار كرد و تصميم به قتل ايشان داشت، ولى دعاهاى امام، ظهور كراماتى از آن حضرت يا خوابهاى وحشتناكى كه خليفه مىديد، او را از كشتن امام منصرف مىكرد و با ا حترام، امام را به خانهاش بازمىگرداندند. بعدها سعايتها و سخنچينىها، حسادتها، گزارشهاى دروغ و تحريكآميز سبب شد تا برخورد با امام را تشديد كنند و دوباره امام را به زندان افكنند.
امام و فضل بن يحيى
امام و فضل بن يحيى
در مدت اقامت اجبارى امام در بغداد، مدتى او را به «فضل بن ربيع» سپردند. هارون از او خواست كه امام را به قتل برساند. فضل زير بار نرفت. خليفه به او نامه نوشت و دستور داد تا امام را به «فضل بن يحيى» تحويل دهد و چنان شد.
فضل بن ربيع، دربان هارون و يكى از صاحبمنصبان و وزراى او و برادرزن هارون (برادر زبيده، همسر هارون و دايى فرزندان خليفه) بود و موقعيت ويژهاى نزد خليفه داشت. هارون هم به او علاقه داشت و به دليل اين نزديكى و محبّت، كارى با او نداشت. در مدتى كه امام، در بند فضل بن يحيى بود، رفتار او به ظاهر احترامآميز و نرم بود. حضرت را در يكى از اتاقها حبس كرده و مأمورى بر ايشان گذاشته بود و مراقب حالات امام بود. موسى بن جعفر (ع) پيوسته در عبادت و نماز و تلاوت قرآن و ذكر و دعا بود و روزها روزه مىگرفت و روى از محراب برنمىگرداند. فضل هم رفتار مناسبى داشت و بر امام سخت نمىگرفت.