22حتى ابوذر روش انتقادىاش را درباره سرمايهداران و زمامداران، از ابنسبأ فراگرفته بود. كسانى كه چنين اعتقادى درباره ابوذر دارند، هم به خود و هم به ابوذر ظلم كرده و عبداللهبن سبأ را در جايگاهى نشاندهاند كه خودش نيز در رسيدن بدانجا طمع نداشت، بلكه با فرض صحت روايات تاريخى درباره ابنسبأ، به گمان قوى او مسبب شورش بر عثمان نبوده بلكه او از شورش مردمى خودجوش بهره برده است و دشمنان شيعه در عصر بنىاميه و بنىالعباس با دو هدف به بزرگنمايى مسئله عبداللهبن سبأ پرداختهاند: 1
الف) ايجاد ترديد در حوادث ناگوار منسوب به عثمان و كارگزارانش. (مانند كارهاى تبعيضآميزى كه به حكومت عثمان نسبت دادهاند). بنابراين، عبداللهبن سبأ با فتنهگرىهاى خود ذهن توده مردم را درباره عثمان و عُمالش مشوش نمود و آشوب برپا كرد؛
ب) سست كردن جايگاه على(ع) و شيعيان او؛ يعنى آنان با نسبت دادن شيعه به آن يهودى تازهمسلمان كه با حيله اسلام آورد، در پى ضربه زدن به على(ع) و شيعيان او بودند.
طه حسين در پايان مىگويد:
مطالبى كه درباره عبداللهبن سبأ نقل كردهاند، با عقل و انديشه سازگار نيست و در ميزان نقد و بررسى پايدار نمىماند و شايسته نيست كه حقايق تاريخ را بر آن استوار كرد.
با توجه به اينكه تنها منبع قصه ابنسبأ، تاريخ طبرى، نوشتۀ أبوجعفر محمدبن جرير