52يازدهم هجرت شروع مىشود و دويست و پنجاه سال ادامه پيدا مىكند و به سال دويست و شصت - كه سال شروع غيبت صغرى است - در زندگى ائمه عليهم السلام خاتمه پيدا مىكند. 1
ايشان در مورد ضرورت چنين ديدگاهى مىگويد:
ما به جاى اينكه بياييم زندگى امام حسن مجتبى و امام حسين و امام سجاد عليهم السلام را جداگانه تحليل كنيم - تا احياناً در دام اين اشتباه خطرناك بيفتيم كه سيره اين سه امام به خاطر اختلاف ظاهرى با هم متعارض و مخالفاند - بايد يك انسانى را فرض كنيم كه دويست و پنجاه سال عمر كرده، و در سال يازده هجرت قدم در يك راهى گذاشته و تا سال دويست و شصت هجرى اين راه را طى كرده است. تمام حركات اين انسان بزرگ و معصوم با اين ديد قابل فهم و توجيه خواهد بود. 2
انديشمند ما اصل ادعا را به اين نحو بيان مىكند كه كارهاى ائمه، اعم از درس، حديث، علم، كلام، محاجّه با خصوم علمى و سياسى، تبعيد، حمايت از يك گروه و ردّ يك گروه، همه و همه براى اين است كه حكومت اسلامى تشكيل بدهند. 3 البته امامان معصوم عليهم السلام ، اعمال معنوى و روحى جهت اعتلاى نفس انسان و تقرب او به خدا نيز داشتهاند.
مبانى هستى شناسى
قابل ذكراست كه بررسى و شناخت مبانى «هستىشناسانه» يك انديشمند، قبل از هر چيز، براى درك صورتِ روشنى از «جهان عقايد ذهنى» وى، لازم است. اعمالِ فردى و اجتماعى گوناگون و انديشههاى مختلف، برآمده از ديدگاههاى متفاوت انديشمندان به جهان هستى و مبادى آن است.