53در جهانبينى اسلام، عالم سراسر، مخلوق و آفريده حقيقتى برتر است؛ اين حقيقت برتر و قادر مطلق، وجودى ازلى و ابدى و آراسته به صفاتى است كه وجودش، با همين صفات، براى بشر قابل شناخت مىشود. در واقع، ركن اصيل و اساسى جهانبينى اسلام، «توحيد» است.
آيتالله خامنهاى در مورد اين جهانبينى و بينش اسلامى چنين مىگويد:
همه آنچه كه در زمينه برنامهريزىها، خطوط اصلى برنامهها را تشكيل مىدهد؛ يك سر اين برنامههاى اصلى، وصل است به آبشخور انديشه اسلامى، جهانبينى اسلامى، تلقّى و برداشت اسلامى؛ كه اين ايمان ماست، اعتقاد ماست، دين ماست؛ براساس آن برداشت و تلقّى است كه وظايف خودمان را مشخص مىكنيم و مىخواهيم به آنها عمل كنيم. آن مبناى فكرى چيست؟ به طور كوتاه و خلاصه از اينجا بايد شروع كنيم و ببينيم كه آن خطوط اصلى تلقّى و بينش اسلام از كائنات، از عالم و از انسان چيست؟... آن مجموعه معارفى كه خطوط اصلى عملكرد و وظايف ما از آنها به دست مىآيد - يعنى جهانبينى و بينش اسلامى - فصول متعددى دارد... يكى توحيد است.
توحيد يعنى اعتقاد به اينكه اين تركيب پيچيده بسيار عجيب و شگفتآور و قانونمند كائنات و عالم آفرينش... ساخته و پرداخته يك فكر و انديشه و تدبير و قدرت است و تصادفاً به وجود نيامده است... نقطه بعدى اينكه اين فكر و تدبير و انديشه و قدرت عظيم و بىنهايت و توصيفناپذيرى كه اين تركيب عجيب و پيچيده را به وجود آورده، فلان بُت ساخته بشر، يا فلان انسان محدود مدّعى خدايى، يا فلان سمبل و نماد افسانهاى و اسطورهاى نيست؛ بلكه ذات واحد مقتدر لايزالى است كه اديان به او «خدا» مىگويند و او را با آثارش مىشناسند. 1
ايشان در كتابى با عنوان «روح توحيد؛ نفى عبوديت غير خدا»، تصريح مىكند كه توحيد، فقط نظريهاى فلسفى و ذهنى نيست. توحيد، نظريهاى زيربنايى در مورد انسان و جهان و آموزهاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى است. در ادامه، با بررسى جوانب