25رسول خدا(ص) روز پنجشنبه پرچم را به دست اسامه داد و فرمود: «به نام خدا و در راه او به جنگ كفّار بشتاب». آنگاه اسامه از مدينه خارج شد و به ياران خود پيوست كه در محلّى به نام جُرف 1 اتراق كرده بودند. همۀ اصحاب از جمله ابوبكر، عمربنخطّاب، ابوعبيدةبنجرّاح و سعدبنابىوقاص در لشكر اسامه حضور داشتند. در اين هنگام، عدّهاى از مهاجران معترض شدند كه پيامبر، جوانى هجده ساله را به فرماندهى آنان برگزيده است. آن حضرت از اعتراض آنان به شدّت خشمگين شد و طى سخنانى فرمود:شما پيشتر نيز به فرماندهى پدرش زيد معترض بوديد. به خدا سوگند، اسامه نيز لايق فرماندهى است. با او به نيكى رفتار كنيد كه از بهترين شماست. همچنينايشان به مردمى كه او را تا جرف مشايعت كرده بودند، فرمود تا لشكر اسامه را حركت دهند.
امّا به رغم اصرار پيامبر(ص) براى تعجيل در اعزام سپاه به موته، حركت آنان به تأخير افتاد و اصحاب از اين دستور اطاعت نكردند. سرانجام اسامه روز دوشنبه دستور حركت سپاه را صادر كرد؛ ولى هنگامى كه قصد داشت بر مركب خويش سوار شود، خبر رحلت پيامبر(ص)را دريافت كرد. او بى درنگ همراه ابوعبيده و عمربنخطّاب به سوى خانۀ رسول خدا(ص) شتافت. ياران وى نيز لشكرگاه خود را ترك كردند و به مدينه بازگشتند. 2
در اينجا اين پرسش مطرح مىشود كه با توجّه به اوضاع نابسامان جامعۀ اسلامى و دشمنى برخى از قبايل، همچنينآغاز بيمارى رسول خدا(ص)كه به طور طبيعى حضور صحابه را در مدينه ضرورى مىساخت و نيز فوريّت نداشتن اعزام چنين لشكرى براى جنگ با روميان، راز تصميم رسول خدا(ص)و اصرار آن حضرت براى اعزام سپاه اسامه چه بود؟
ابناثير آورده است كه اعزام لشكر اسامه، بيشترين منفعت را براى مسلمانان داشت، چرا كه اعراب مىگفتند اگر مسلمانان قدرتمند نبودند، چنين لشكرى را براى