149
خون و محراب
اى على! اى عصارهاى ز وجود
اى بزرگ آيتى ز غيب و شهود
اولين پيشتاز در ايمان
معنى دين، تجسّم قرآن
مرد عقل و سلاح و عرفانى
ديده گريان و مرد ميدانى
اسوۀ زهدى و شجاعت وجود
اى فداى تو هر چه بود و نبود
هر دلى خانۀ محبت توست
شرط ايمان و دين، مودّت توست
ديدهات ديدۀ خدابين است
گفتهات ترجمان آيين است
سينهات موجخيز، چون دريا
محرم راز توست هر صحرا
چون تو با حقّى و چون حق با توست
راه حق را هم از تو بايد جست
شبروان را نشان راه، تويى
در دل شب، فروغ ماه، تويى
اى على! اى عدالت مظلوم
اى على! اى اميد هر محروم
شهرت عدل، از قضاوت توست
جاودان، جلوۀ عدالت توست
نسخۀ منحصر به فرد، تويى
سالكان را طبيب درد، تويى
كشتۀ عدلى و شهيد شرف
در ره دين نهاد جان بر كف
اى نخستين شهيد در محراب
اى كشيده ز خون به چهره نقاب
مسجد كوفه، سوگوار از تو
خون و محراب، يادگار از تو
خون فرقت هنوز ميجوشد
شب ز سوگت سياه ميپوشد
جواد محدثى