104نگهدارى كرد. وى تمامى موجودى صندوق را ثبت نمود و هر آنچه از سنگهاى گرانبها و بىهمتا، طلاها و مرواريدهاى قيمتى منحصر به فرد كه در صندوق بود را با خط خودش در يك دفتر يادداشت و آنرا مهر و موم كرد. در پايان، جواهرات را از ترس حملات آلسعود وهابى به بغداد برد و در يكى از خزانههاى حكومتى حاكم بغداد، داوود پاشا قرار داد؛ چرا كه در آن روزها تعداد يورشهاى وهابيون به كربلا بيشتر شده بود و تمام انبارها و سرمايههاى شهر را به غارت ميبردند.
با احداث ديوار دوم شهر نجف در سال 1231 قمرى به دست صدر اعظم محمدحسين خان اصفهانى، كم كم امنيت و آرامش به شهر نجف بازگشت و همين امر موجب شد تا شيخ موسى به تنهايى در سال 1239 به بغداد سفر كند و جواهرات را در دوره خزانهدارى ملا محمد طاهر بن مولى محمود (كه در سال 1242 در حرم امام على (ع) كشته شد) به جايگاه اولش بازگرداند.
در دوره ما، ناصرالدين شاه در سال 1287 به نجف آمد و از حكومت ترك خواست كه خزانه امام على (عليه السلام) را براى او باز كنند تا از آن بازديد نمايد. بعد از اينكه خزانه را باز كردند، دفتر شيخ موسى كاشف الغطاء را داخل آن يافت و ملاحظه كرد كه تمام موارد مذكور در دفتر موجود ميباشد و در آخر دفتر، مهر شيخ خورده بود. ناصرالدين شاه اين اقدام را بسيار ستود و از خداوند براى شيخ طلب رحمت و آمرزش كرد. 1
20. نقش حوزه علميه در مقابله با استعمار انگليس
از نكات قابل توجه در زندگى علما و مجتهدانى كه در حوزه علميه نجف ميزيستند، ايستادگى و مقاومت آنها در برابر استعمار انگليس بود؛ دولتى كه سعى ميكرد با كمك اسلحه و با تمام توان خود، اسلام و مسلمانان را به طور كامل نابود كند و در مقابل، علما و فقها نيز با شهامت و شجاعت به همراه سايرين در برابر آنها ايستادگى ميكردند.
روشن است كه علماى شيعه در تمام عصر ها از مدافعان اسلام و مسلمين بودهاند و همواره در مقابل ظلم و استبداد قيام كردهاند. اشاره به برخى از اقداماتى كه سيد حكيم در اين زمينه انجام داده، ميتواند گواه روشنى بر اين مدعا باشد. ايشان در جنگ جهانى اول در عملياتهاى نظامى كه سربازان مسلمان در مقابل تهاجم انگليسى ها انجام ميدادند، حضورى فعال داشت و نقش او در بين رهبران جنبش مقاومت برجسته بود. مبارز و مجاهد بزرگ سيد محمدسعيد حبوبى در اداره جنگ به سيد حكيم بسيار اعتماد داشت و كليه امور مربوط به ارتباط و هماهنگى با عشاير و قبيلههاى مجاهد را به او سپرده بود و اين اعتماد تا جايى بود كه