97كار ترديد و سرانجام با اصرار سيد محسن حكيم، شيخ را به اردوگاه مجاهدان مىفرستد.
در قضيۀ مشروطۀ ايران، خاندان حلى، يعنى پدر و فرزندان، از خود استعداد شگرفى نشان دادند و پابهپاى جريان مشروطه تحولات و تحركات را رصد مىكردند و در حد توان خود نقشآفرين بودند.
تمام ناآرامىهاى سياسى در ايران و عراق، همواره دو كشور را تحت تأثير قرار داده، آثار آن بهويژه در مهمترين مركز دينى يعنى نجف اشرف وسعت و عمق بيشترى داشته است. بدين سبب، در عكسالعمل به انقلاب مشروطه، طبق دو ديدگاهى كه در آن زمان وجود داشت، دو مكتب در حوزۀ نجف به رهبرى دو عالم طراز اول، يعنى سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم خراسانى به وجود آمد.
اكنون پرسش مهم اين است كه آيا در جريان اين تحولات و تغييرات، شيخ بزرگوار ما همچنان بر رأى خود يعنى بىجايگاه بودن عالمان دينى در سياست عصر غيبت، باقى ماند يا رويدادهاى سهمگين سياسى، ايشان را نيز به تجديد نظر و تغيير موضع واداشت.
پاسخ به اين پرسش آسان نيست بهويژه كه منابع مربوط به زندگى شيخ حسين حلى در اين باره مطلب چندانى ندارد و به كم و كيف موضوع نپرداخته است. شايد بتوان حقيقت امر را از گفتوگوهاى بين شيخ و نزديكان ايشان و تأثيرى كه از جهت فكرى بر آنها نهاده، پىگيرى كنيم.