64كنيزى را به سىهزار درهم خريدارى كرده، به او گفت برو؛ پس رفت؛ سپس گفت كه بيا، پس به سوى مختار بازگشت. مختار گفت: هيچ كس را سزاوارتر از على بن الحسين به اين كنيز نمىبينم؛ پس آن كنيز را براى حضرت فرستاد كه مادر زيد بن على (عليه السلام) شد. 1
در روايتى ديگر آمده كه امام فرمود: پس از نماز صبح بود كه درب خانه زده شد و گفتند: كسى شما را مىخواهد. پس به طرف درب آمده، مردى را ديدم كه كنيزى همراه اوست و آستينش را آن مرد به دست خود پيچيده بود. پرسيدم: كه اى مرد! حاجت تو چيست؟ گفت: من با على بن الحسين كار دارم. گفتم: من على بن الحسين هستم. آن مرد گفت: من نماينده مختار بن ابىعبيد ثقفى هستم. او سلامت رسانده و مىگويد: در ناحيهمان اين كنيز را ديدم؛ پس او را به ششصد دينار خريدم و اين ششصد دينار را هم براى مخارج زندگىات فرستادهام. سپس نامهاى را به دستم داد. پس آن مرد و كنيز را به داخل خانه راهنمايى كردم و جواب نامهاش را نوشته، به او سپردم. آنگاه از كنيز نامش را پرسيدم؛ گفت: حوراء. پس با او ازدواج كردم و اين فرزند را برايم بهدنيا آورد كه نامش را زيد نهادم. . . . 2
ولادت زيد شهيد
اگرچه تاريخ دقيق ولادت زيد مشخص نيست، اما از تاريخ شهادت و سن او در هنگام شهادت مىتوان حدس زد كه زيد در چه سالى متولد شده است. چون زيد در سال 120 يا 121 به شهادت رسيده و از سوى ديگر شيخ مفيد 3سن او را در هنگام شهادت چهلودو سال مىداند، پس روشن مىشود كه وى در حدود سال 78 هجرى پا به عرصه وجود نهاده است. ابنادريس چنين نقل مىكند:
بعضى از اصحاب ما نقل كردهاند كه گفت: على بن الحسين (عليه السلام) و سيره و روش ايشان اين بود كه هرگاه نماز صبح مىخواند، ديگر هيچ سخن نمىگفت تا آفتاب طلوع كند. پس روزى خدمتش آمده او را به ولادت زيد بشارت دادند. امام رو به ياران خويش كرده فرمود: به نظر شما نام اين فرزند را چه بگذارم؟ هر يك از ياران نامى را پيشنهاد كردند. امام به غلام خود فرمود: اى غلام! كتاب خدا را برايم بياور. وقتى قرآن را آوردند، آن را در دامان خويش گذارده، باز كرد. پس اولين آيهاى كه در نظرش افتاد، اين آيه بود: (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ