186نمونههايى را مثال زدند؛ از جمله اين كه چرا رفت و اين كه برخى از درباريان عليه او توطئه كردند. عرض كردم به لحاظ فكرى خيلى نقش داشته و از لحاظ سياسى هم عنايت به او بوده است. ايشان فرمود كه اين حكمى كه براى او نوشتهاند، فقط روى كاغذ بوده است. بعد به شوخى افزود كه كارش مثل من بوده است. من هم عرض كردم دقيقا همينطور است. واقعا در ذهن من اينطور بود و اشارهاى هم كردم كه يك عالم نجفى به داد صفويه رسيد. ايشان شرحى درباره شهيد ثانى داد و اين كه او به ايران نيامد. در واقع اين براى ايشان مهم بود كه چرا شهيد ثانى حاضر شده به استانبول برود امتحان بدهد تا اجازه تأسيس مدرسه در بعلبك به او بدهند، اما حاضر به آمدن به ايران نشده است.
ايشان ضمن صحبتهايش به كار ابن ابىجمهور اشاره كردند و فرمودند كه ما بايد كتابهاى قدما را تقويم تاريخى كنيم؛ يعنى ببينيم در كجا و تحت چه شرايطى تأليف شده و چه هدفى را دنبال مىكرده است؛ يعنى فضاى حاكم بر تأليف كتاب را بشناسيم. نگاه ايشان به «عوالى اللئالى» هم كه قبلا از آن صحبت شد، درست از همين زاويه بود. ايشان درباره كتابهاى لغت هم همين مثالها را مىزدند كه هر كدام با عنايتى و در فضايى نوشته شده است.
در ميان صحبتها از عوامزدگى صحبت كردند و با اشاره به نوشته آقاى مطهرى در اين باره افزودند كه هرچه هم از عوامزدگى فرار كنيم، باز مقدارى از آن باقى مىماند. در ميان ما كسى جرأت نقد آثار گذشته را ندارد. مثلا در «علل الشرايع» مطالبى هست كه سند و متنش شبيه به مطالبى است كه در «الهفت الشريف» آمده، اما كسى نمىتواند نقد كند. ايشان تأكيد كردند كه البته مقصودم از نقد، بررسى است.
آيتالله سيستانى اشاره كردند كه معمولا به ماها گفته مىشود رأى خودتان را از قبل انتخاب كردهايد و بعد دنبال شاهد مىگرديد كه اين تا حدى درست است و يك مقدارش طبيعى است.
من از ايشان درباره آقاى مطهرى پرسيدم. ايشان فرمود كه ما يك سال درحجره ايشان در فيضيه در درس حضرت امام 1شركت مىكرديم. در آن يك سال، آقاى منتظرى و عدهاى ديگر هم بودند كه من الان اسامى ديگران را به خاطر ندارم. آن موقع همه موهاى امام سياه بود.
آنچه از مجموعه بحثها به دست آمد، اين بود كه ايشان اطلاعات جالبى درباره مسائل مختلف دارد و از جزئيات آگاه است و پيداست كه خيلى و متنوع مطالعه مىكند. خود ايشان