127
جامعه، سياست و حكومت
ترديدى نيست كه در تمامى اعصار، اعراب شبه‌جزيره عربستان به بين‌النهرين مهاجرت مى‌كرده‌اند؛ حتى در عصر بُخت‌النصر كه معاصر با معد بن عدنان بوده، بازرگانان عرب در اين قلمرو اقامت مى‌گزيده و در انبار مستقر مى‌شدند. افرادى از قبايل تغلب، قنس، غطفان و اياد كه در بحرين اجتماع كرده بودند و به همه آنها «تنوخ» مى‌گفتند، در دوران حكومت‌آشفته اردشيرها در ايران از اين تفرّق و نزاع بهره بردند و در غرب فرات و در حد فاصل ميان انبار و حيره ساكن شدند. آنان هويت اجتماعى و فرهنگى خود را حفظ كردند و جز در چادر زندگى نكردند و با اهالى محله آميختگى نداشتند. اين اعراب را «عرب الضاحيه» يا اعراب پيرامونى گفته‌اند. در تاريخ اشكانيان نشانى از گروه‌هايى از قبيله تنوخ ديده مى‌شود كه از داخل صحرا به انبار يا پيرامون آن كوچيده‌اند. آنان در زيستگاه «اهل مَدَر» فرود نيامدند و با آنان نياميختند. 1
در هنگام مهاجرت اين قبايل به انبار، مالك اين قلمرو بانويى به نام «زبّاء» بود كه بر ساكنين آن فرمانروايى مى‌كرد و اقتدارش ماجراى حكومت بلقيس بر سرزمين سبأ را در اذهان تداعى مى‌نمود. «جذيمة الابرش» فرزند «مالك بن قهم» وقتى در انبار فرود آمد، با لشكرى كه فراهم كرد، مى‌خواست زبّاء را شكست بدهد، ولى شكست خورد و كشته شد. خواهرزاده‌اش «عمرو بن عدى» با نقشه‌اى جديد وارد كارزار گرديد. يكى از