128به خوارى و گرفتارى تعبير كرده، سكوت مىكند و برخلاف سوگندش، مدينه را مظلومانه ترك مىكند؟ ! وقتى در اين تناقضات تاريخى درنگ مىكنيم، درمىيابيم كه روايات عبيدلى بر اساس خواسته مخالفان اهل بيت (ع) تنظيم و جعل شده است.
در متن روايات عبيدلى نام افرادى آمده كه از دشمنان اهل بيت (ع) شناخته مىشوند. از جمله آنها مسلمة بن مخلد انصارى و معاوية بن خديج هستند كه هردو از دشمنان امام على (ع) و از دوستان فرماندار معاويه در مصر بودند. دشمنى آنان با اهل بيت (ع) در منابع تاريخى مطرح شده و درنگى باقى نمىگذارد. مسلمه از سرداران بنىاميه است و از بيعت با امام على و امام حسن مجتبى (ع) سر باز زده و در جنگ صفين در سپاه معاويه بوده است. در مصر نيز همراه دوستش ابنخديج، به خونخواهى عثمان برخاسته و دعوت معاويه را لبيك گفته است. در مصر براى يزيد كار كرده و به نفع او از مردم بيعت گرفته است. معاوية بن خديج نيز قاتل محمد بن ابىبكر، يعنى پسرخوانده و فرزند ناتنى و تربيت شده امام على (ع) است. او پس از به شهادت رساندن محمد، جنازه او را در شكم الاغ مردهاى نهاد و آن را آتش زد. چون اين خبر به امام على (ع) رسيد، حضرت سخت اندوهگين شد. حال، از يك سو اين افراد با آمدن زينب (س) به مصر، به استقبال او مىروند و اشكريزان از او پذيرايى مىكنند و او را در خانه خود جاى مىدهند و از سوى ديگر، همان زينب عاشورايى و كربلا ديده وكوفه و شام گذرانده كه آن خطبههاى بيدارىبخش را ايراد كرده، در منزل مسلمة بن مخلد فرود مىآيد و به مدت يك سال در آنجا زندگى مىكند و سرانجام پيش از رحلت، وصيت مىكند تا او در همان خانه به خاك بسپارند! آيا استقبال افرادى با اين گذشته ننگين، از حضرت زينب (س) پذيرفتنى است؟ چگونه باور كنيم زينب (س) با آن همه سابقه مبارزه با دشمنان اهلبيت (ع) ، در خانه دشمن پدر و برادرش پناه برده و آن دشمن مهربانتر