127عاشورا اهل مدينه، بهويژه اهل بيت (ع) شخصيت يزيد و اهداف پليد او را شناخته بودند و قطعاً در برابر تبعيد حضرت زينب (س) مقاومت مىكردند. درحالى كه در اين روايات چنين نشده و حاكم مدينه فرد قدرتمندى است كه با ارسال نامه به يزيد، زنان اهل بيت (ع) را از مدينه تبعيد كرد و فرياد از كسى برنخاست. حتى صداى اعتراض مردان بنىهاشم هم بلند نشد و عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زينب (س) خاموش ماند! وقتى ژرفكاوانه به اين حقايق مىنگريم - با فرض وجود مشكلات و نابسامانىهاى داخلى اهل بيت (ع) و نامساعد بودن اوضاع براى آنان - پذيرفتنى نيست كه مردان غيرتمند اهل بيت (ع) در مقابل تبعيد زنانشان سكوت كنند و به جاى دفاع و مقاومت، گوشه عزلت برگزينند و تن به تبعيد بهترين زنان خود دهند؛ زيرا تاريخ، چيز ديگرى نشان مىدهد. ايام تبعيد حضرت زينب (س) با ايام خونين واقعه «حرّه» و قيام عمومى مردم مدينه فاصله چندانى ندارد. در اين اوضاع و احوال، همه مردم مدينه مىبايست در مقابل تبعيد زنان اهل بيت (ع) به پا مىخواستند؛ بهويژه مردان داغديده بنىهاشم، از جمله امام سجاد (ع) ، عبدالله بن جعفر، محمد حنفيه و ديگران.
چرا زنان بنىهاشم به گرد حضرت زينب (س) جمع مىشوند و او را وادار مىكنند تا قسمش را بشكند؟ عقيله بنىهاشم وقتى خبر تبعيد و ترك شهر پيامبر (ص) را شنيد، چنين قسم ياد كرد: «سوگند به خدا! ما از مدينه بيرون نمى رويم؛ هرچند خون ما را بريزند.» زينب، دختر عقيل كه شأن و منزلتش بسيار پايينتر از عقيله بنىهاشم است، در سخنانى جسارتآميز خطاب به حضرت زينب (س) عرض كرد: «آيا با اين همه پيشامدها باز مىخواهيد دچار خوارى و گرفتارى شويم؟ ! از اينجا به يك شهر امن كوچ كنيد» . اشاره او به مصائب كربلا و اسارت بود. اما زينب كه پيامرسان بزرگ عاشورا و خود، امالمصائب بود و با جمله «ما رأيت الاّ جميلا» اين مصائب را ستوده بود، با توصيه بانوى ديگرى كه آن مصائب را