83آن عين خليص يا عين الباشا گفتهاند و بعد به طور مطلق به آن العين گفتهاند؛ زيرا در دوران اخير، چشمهاى جز آن در خليص يافت نمىشود. ساكنان اطراف منطقه آب آن را همراه آب ساير چشمههايى كه در وادى خوار است، يعنى همان وادى كه بخشى از امج در حد فاصل بين سايه و خليص است، به آب چشمه العزيزية در جده كشاندهاند. ما چشمه و املاكى در اينجا داريم؛ اما چشمههاى نخلستان خشك شده و مردم آنجا را ترك كردهاند و مناطق اطراف اين چشمهها خالى از سكنه و مخروبه باقى مانده است. علت اين است كه در اين سالها پرورش نخل سودى در برندارد؛ بلكه پرورشدهندگان آن مىگويند سود آن، كفاف مخارج را نمىدهد و علاوه بر اين، وسايل لازم براى اين كار هم وجود ندارد.
گردنه لفت
هنوز از قسمت انتهايى امج خارج نشده بودم كه در برابرم راه وسيعى را در سنگلاخ الخليصيه كه به صورت شكافى بين الخليصيه و البكاويه كشيده شده، مشاهده كردم. اين راه، زمين مرتفع و وسيعى است كه در بالاى آن، گردنه تاريخى لِفت قرار دارد كه رسول خدا(ص) در مسير هجرت خويش از آن عبور كرد. اين راه، مسير حركت قافلههاى شتر و راه حج بوده است و جاده بزرگ يا راه سلطانى از آن مىگذشته؛ تا اينكه رملها از حدود پنج سال پيش، تقريباً آن را پوشانده و مسدود ساخته است. از اين رو درحالىكه مسير جاده به سمت غرب تغيير جهت مىدهد، اما به طرف وادى امج سرازير مىشود. بعد، از ابتداى الرُخمَانِيَه در شرق الدعيجيه و بعد القضيمه مىگذرد. امروزه به اين بلندى الفيت مىگويند و شايد اصل آن مصغر لفت يعنى لُفيت بوده و بعد هنگام تكلم ادغام شده است. چنانچه درباره وادى لَقِيم از وادىهاى طائف به جاى لَقِيم، القيم گفتهاند. در جايى كه اين راه هموار منشعب مىشود، لفت را در سمت راست خود پشت سر گذارده و سنگلاخ البكاويه را شكافته و به پيش مىرود.