267چهارپايان، از آن رفت و آمد نمىكنند. چون اين دو راه به مكان واحدى مىرسند و گردنه هرشى شيب بسيار تندى به سمت جنوب دارد. اما در شمال اين گردنه به زمين مسطح و مرتفعى مىرسد و سنگلاخى در سمت غرب آن امتداد پيدا مىكند كه سنگلاخ بيض ناميده مىشود. سپس به سمت شرق ادامه يافته و به سنگلاخ الشيباء و سنگلاخ بنىعمرو، در شمال سنگلاخ ذره متصل مىشود. هرشى در هيجده كيلومترى شمال شرق رابغ قرار دارد. و مسير حاجيان در حد فاصل بين السقيا و جحفه از آن مىگذشته، اما بعد از ويرانى جحفه، از فاصله بين السقيا و رابغ عبور مىكرده است. در اوايل ورود ماشين به جادهها، اين گردنه براى ماشينها باز شد. اما اين آمادهسازى ابتدايى بود. بعدها كه مسير جاده ماشينرو به مسير مستوره و بدر تغيير داده شد، گردنه متروك افتاده و مسير آن به وسيله جريان سيلها از بين رفت. پايين آمدن از سرازيرى آن، ترسناك است و بالا آمدن از آن هم ترس و دشوارى بيشترى به همراه دارد.
امروزه ماشينهايى كه در باديه رفت و آمد مىكنند، مجبور هستند كه با تحمل سختىهاى راه از اين گردنه عبور كنند؛ چون هر كس كه قصد الفرع و القاحه را از طرف رابغ دارد، در برابر او دو راه بيشتر وجود ندارد: از اين راه يا راه مستوره به ابواء كه بسيار طولانى است. فرق بين دو مسير 75 كيلومتر است. چون مسافت از رابغ تا مبيريك، از راه هرشى تنها 31 كيلومتر است و اين راه، يعنى از مسير مستوره 88 كيلومتر است؛ يعنى نزديك يك سوم راه اول است. در ساعت 5/30 به رابغ رسيديم. شهرى زيبا و آرام كه مردم آن به سرعت در پى كار خود روان بودند. اين شهر از ديرباز آخرين نقطه نقشه بوده و همواره بندر آن متروك بوده است. مردم آن با فانوسهاى كارى، روشنايى خود را تأمين مىكنند.