249مىكرد، به مسير خود ادامه داديم. ما به مقصد چاههاى 1 الشيخ حركت مىكرديم. هنگامى كه حج با قافلههاى شتر انجام مىگرفته است چاهها در حجاز موقعيت عمدهاى داشتهاند. وجود چاه در راه حج به منزله وجود منزلگاه بوده است و از اين رو چاههاى ابنحصانى، مبيريك و چاه قاضى و چاه قيضى و بسيارى از چاههاى ديگر در اين منطقه مشهور شدهاند. در خلال وادى در جنگلهايى از درخت السمر حركت كرديم.
از زيادى عبور كرديم كه يكى از اهالى آنجا گفت متعلق به محاميد است و ساكنان آن از بنىصبح بودهاند و آن را براى سكونت مناسب ديدهاند و در اينجا اقدام به حفر چاههايى نمودهاند و در بخشى از اين وادى پر درخت، سكونت گزيدهاند. از زمانى كه در الرايس بودهايم و بر جار و السليم و المفرق تا اينجا را پشت سر گذارديم، هنوز در سرزمين بنىصبح هستيم. بدر و چشمههاى زيادى در اطراف مدينه چنانچه گذشت متعلق به اينها مىباشد. و همه وادى غيقه و هر چه در آن گسترده مىشود و همه كوه ثافل اكبر كه به آن كوه صبح مىگويند، در سرزمين اينها قرار دارد و اين وادى كه در اينجا المعرج ناميده مىشود و بالاى آن غيقه و مافوق آن الملف (ملف عيقه) و بعد، عرج 2 ناميده مىشود، امروزه به النظيم، معروف است. كه بزودى به آن مىرسيم. در سمت چپ ما سلسله كوههاى كم ارتفاعى در وادى قرار دارد كه النصيله نام دارد كه در پشت آن كوه ظبيه ديده مىشود و از سمت شمال به كوه كراش كه بين بدر و غَيقه واقع شده است، مىپيوندند.
و در نيمه راه بين النصائف و غيقه به چاههاى شيخ رسيديم. چاههايى در وسط بيابان كه از سمت مشرق تپهاى رملى كه الحبل ناميده مىشود، بر آن مشرف است اين تپه رملى از سمت مشرق به كوه ثافل اكبر مىرسد 3 و چنانچه گذشت،