234حاشيه سمت راست وادى ينبع گسترده شده بود، را كوه عاصى مىگفتند. از پيرمردى در البثنه، درباره علت اين نامگذارى سؤال كردم؛ گفت حرفهاى خرافى اعراب باديه است. در 32 كيلومترى از اين كوه سرازير شدم و به اولين نقطه آباد ينبع النخل رسيدم. وارد دهكده البركة كه در اطراف آن آثار ويرانى به چشم مىخورد، شدم. احتمالا همان ذوالعشيره باشد كه پيامبر در آن جنگيد و محل سومين غزوه پيامبر است و بنىمدلج و بنىحمزه را در آنجا گذاشت. از ميان دهكدهاى كه حد فاصل بين آنها را نخلستانها پر كرده بود، عبور كردم و در فاصله يك كيلومترى به السُوَيق (تصغير سوق) كه آبادترين مكان در ينبع است، رسيدم كه در آن تأسيسات دولتى و بازارى آباد وجود دارد و مركز ينبع النخل به حساب مىآيد. نيز امارت، مدارس و مركز شهردارى در آن وجود دارد. از شمال كوه رضوى كوههايى با ارتفاع كمتر بر آن مشرف است و السويق تقريباً به عنوان مرز بين دو قبيله حرب و جهينه است و به نام واقعهاى كه بين اين دو قبيله رخ داده، مشهور است. از سمت شرق السويق در حد فاصل بين كوه در سمت چپ و چشمهها در سمت راست عبور كردم. در سمت راست، چشمه سويقه قرار دارد كه در حوادث تاريخى بين حرب و جهينه دخيل بوده و در حقيقت دو چشمه در كنار هم هستند كه يكى متعلق به حرب و ديگرى متعلق به جهينه مىباشد.
شيخ حمد الجابر در كتابش به نام سرزمين ينبع گمان كرده كه اين سويقه همان سويقه عبدالله بن الحسن در نزديك مدينه است كه بحث آن گذشت و تاريخ اين قريه را به دنبال تاريخ آن ذكر كرده است. اما درست اين است كه سويقه عبدالله و فرزندان او در ينبع نيست و تنها نام آنها يكى است و السويقات در سرزمينهاى عربى زياد وجود دارد. بعد از مسافت اندكى در سمت راست، چشمه البثنه كه متعلق به عبدالله بن حسن بن حسن بن على است، ديده شد. البثنه از شمال وادى خشكى مىآيد كه گياهى در آن نمىرويد و زراعتى در آن وجود ندارد و از كوه رضوى گسترده مىشود. به اين وادى ايْله مىگويند كه به ايله