233 كوهستانى است كه از رضوى به سمت شمال تا وادى الحمض امتداد پيدا كرده است. انتهاى آن در شمال، حَبران ناميده مىشود و همرنگ رضوى است، اما ارتفاع كمترى دارد. در غرب اين رشته كوه، به طورى كه از وادى خمال قابل مشاهده است، رشته كوههاى الطوال البيض قرار دارد. كوههاى مناصيب به دنبال ابوالغرير، در سمت ساحل امتداد يافتهاند. اين همان الطوال البيضى كه نام آن همراه با هرشى آمده، نيست و به معناى سفيد هم (بيض) نيست. اما اهالى اينجا هر كوهى را كه به سپيدى بزند، آن را ابيض مىگويند. همينطور هر كوه سرخ يا سياهى را احمر و اسمر مىگويند. در كنار الطوال البيض، كوه تنهايى به نام مشيط وجود دارد. در 45 كيلومترى ينبع در جايى كه از وادى خمال قابل مشاهده است و جاده از آن عبور مىكند، سلسله كوههاى مشخصى ديده مىشود كه ارتفاع چندانى ندارد و در كنار جاده امتداد پيدا كرده و در الخبت در سمت شرق متوقف مىشود كه به آن العوصاء مىگويند. در يك قهوهخانه در وادى خمال توقف كردم و بعد مسيرم را به سمت شمال ادامه دادم. از روى پلى بتونى كه بر روى وادى حنو مىگذشت، عبور كردم و بعد از واديين، كه نام يك وادى است و از الطوالالبيض در زير جاده تا دريا امتداد پيدا كرده و درحالىكه در فاصله نود كيلومترى از سمت راست ما وادى نبط، ظاهر شد، عبور كرديم. در سفرنامههاى بعضى از حجاج نام آن آمده است كه به طرف دريا در سمت چپ جاده گسترده شده و پلى بتونى بر روى آن وجود دارد.
ينبع النخل
به ينبع البحر بازگشتم و صبح زود به طرف شرق در دشتى ساحلى به حركت خود ادامه دادم. درحالىكه كوه بلند رضوى در سمت چپ من امتداد پيدا كرده بود. گويى نقطه پايان سفر به طرف مشرق است. در سى كيلومترى، با عبور جاده آسفالت از بين كوهى نه چندان بلند از آن بالا رفتم. اين كوه كه امتداد آن در طول