176العقيق قرار داشت. راه خود را در جادهاى خاكى ادامه داديم. مزارع در هر دو سوى جاده به چشم مىخورد. پونه حساوى (نعنع الحساوى) در اين مزارع كه آثار تشنگى و بىآبى در آنها هويدا بود، ديده مىشد. بيشتر چاهها خشك شده يا آب آن فروكش كرده بود. اين سرزمين سال خشكى را پشت سر مىگذاشت. از حدود يك سال و اندى پيش تاكنون، سيلى در اين وادى جارى نشده است. بعد از طى يك كيلومتر يا كمى بيشتر، از آبار على، به الوسطه رسيديم.
الوُسطه
دهكده كوچك و آبادى در كناره شرقى وادى العقيق و در دامنه غربى كوه عير قرار دارد كه ساكنان آن عوف و مسروح، از حرب مىباشند و زراعت آنها سبزيجات است.
مسير جاده به طرف شمال، در همان راهى كه از وادى فرع، آن را پيموده بودم، پيش مىرفت كه به آن جاده فرع مىگفتند. كشتزارها و مزارع و چاههاى آب بسيارى به چشم مىخورد كه نشان از خرمى و سرسبزى وادى و فراوانى منابع آبى آن بود. البته اكنون مدتى است كه خشكسالى نگران كنندهاى منطقه را تهديد مىكند. در بالاى وادى، امكان احداث سد وجود دارد؛ يعنى در وادى النقيع 1 نزديك چاههاى الماشى و نيز امكان برپايى سد وادى العقيق در محل كوه حمراء الاسد نيز وجود دارد. اگر در آنجا سدى احداث شود، وادى دوباره خرمى و سرسبزى گذشته خود را بازمىيابد. درست است كه تقريباً تنگهاى در اين وادى وجود ندارد، اما بنابر اطلاعاتى كه من دارم، اين مسئله مانع از اين نيست كه در اين منطقه زيباى زراعى، يك يا دو سد احداث نشود. منطقهاى كه شعرا در طول زمان در وصف زيبايى آن شعر سرودهاند؛ به طورى كه گفتهاند نام العقيق بيشتر از هر مكان ديگر در اشعار آمده است.