17نه كشورى و ظاهرى؛ يعنى ولايت ولى به قلوب انسانها ارتباط دارد، نه به جنبههاى حكومتى، قضايى، نظامى و سياسى. ازاينرو، ولايت به مفهوم عرفانى، رابطهاى مستقيم از جنس محبت و ارادت، ميان دو كس يا دو جمع است. تفاوت ميان ولايت سياسى با ولايت عرفانى نيز در همين است. بدينگونه كه ولايت سياسى، نقدپذير و قابل مشاوره است؛ براى مثال، پيامبر خدا(ص) در برخى كارهاى سياسى و نظامى، نظر خود را به مشورت مىگذارد و چهبسا با نظر ايشان موافقت نمىشد (مانند جنگ خندق).
اما ولايت معنوى و عرفانى، پيروى محض، نه بر مبناى اجبار و زور، كه بر اساس محبت و عشق و معرفت است. ازاينرو، معناى قرب در اينجا تحقق مىيابد. به قول مولوى:
اين نمىبينى كه قرب اوليا
صد كرامت دارد و كار و كيا
قرب بر انواع باشد اى پدر
مىزند خورشيد بر كهسار و زر
ليك قربى هست بارز شيد را
كه از آن آگه نباشد بيد را 1
پس ولى حق كسى است كه به سبب بيشترين نزديكى با پروردگار، حضرت حق بيشترين انعكاس در وجود او يافته است. ازاينرو، او هم نماينده خداوند است و هم نماياننده او. اين نزديكى و قرب، به بهترين شكل در حديث قدسى «قرب نوافل» آمده است كه در فصلهاى ديگر به بررسى آن خواهيم پرداخت. البته مفهوم امامت در نظر شيعيان شامل ولايت معنوى و حكومت سياسى است كه از هم قابل تفكيك نيستند؛ اگرچه برخى متكلمين شيعه، ساحت امامت شيعه را در حد حكومت