137هم اين كار را كردم و در طول چند روز تمام نوشتههاى روى جلد را كور كرديم و دوباره كتابها را به منزل امام برگردانديم و آن وقت امام اجازه داد كه كتابفروشىها كتاب را در معرض ديد قرار دهند. 1
هجرت به پاريس
آيةالله سيد عباس خاتميزدى:
يك روز آقاى رضوانى كه مسئول دفتر امام در نجف بود گفت: امام گفته است كه شما و آقاى كريمى امشب بعد از نماز خدمتشان برويد. ما بعد از نماز، خدمت امام رفتيم. پس از سلام و احوالپرسى امام فرمود: آخر ما نتوانستيم با اين قوم بسازيم و بناست از عراق برويم. . . اينها از من خواستهاند كه در نجف عليه شاه تبليغات نكنم. اين كار باعث شد كه امام تصميم بگيرد از نجف برود. ازاينرو گذرنامهْ خود را به آقاى دعايى داده بود كه برايش خروجى بزند. امام قصد داشت به كويت برود و پسرهاى سيد عباس مهرى هم برايش ويزاى كويت گرفته بودند. سرانجام ما همراه امام تا مرز كويت رفتيم و بازگشتيم. . . امّا بعد به ما خبر دادند كه در صفوان نگذاشتند كه امام وارد كويت شود و امام به بصره بازگشت و بعد به بغداد رفت و از آنجا عازم پاريس شد. 2