29بديهى است كه اين جهان هستى، همان عالم مادى است و قانون
حاكم در آن، قانون دگرگونى و تكامل است و موجودات اين جهان تكامل تدريجى دارند؛ بهگونهاى كه از ضعف به قوت، و از نقص به كمال مىگرايند؛ مانند انسان كه افعال و آثارش همواره، با قدرت انديشه و ادراك، دستخوش دگرگونى و تكامل است. بر ايناساس، هر انسانى هر روز، خود را عاقلتر از روز گذشته مىبيند و هر كارى كه انجام مىدهد، يا چيزى مىسازد يا امورى شبيه آن انجام مىدهد يا در هر ديدگاه و نظريه و مانند آن تدبر مىكند، آخرين كار استوارتر از كار نخست است. حتى اگر در كارى كه زمان اندكى مىبرد، مانند خواندن كتاب يا شعر و شنيدن خطبهاى دقت كند، پايان آن را بهتر از آغازش خواهد يافت.
بنابراين انسان در ذات و عمل خود از اختلاف و دگرگونى در امان نيست و اين خود قانونى كلى است كه در انسان و موجودات پايينتر از او كه تحت قانون تحرك و تكامل عمومىاند، جارى است. هيچ موجودى در دو لحظه پىدرپى، داراى يك حالت نيست. پيوسته ذات و احوالش دگرگون مىشود.
پيامبر(ص) اين كتاب (قرآن) را آورد و هر بخشى از آن را در مدت 23سال در حالات و شرايط گوناگون: در مكه و مدينه، در شب و روز، در سفر و حضر، در جنگ و صلح، در روز سخت و پيروزى و روز امن و ترس، براى رساندن معارف الهى، از مسئله مبدأ و معاد و آفرينش و پيدايش [هستى] گرفته تا فضايل عمومى انسانيت و قوانين اجتماعى و فردى، بر بشر تلاوت كرد. سپس سرگذشتها و پندها را بر مردم خواند؛