271. «انسان بودن» در معناى لغوى امام شرط نشده است؛ يعنى چيزى كه مورد پيروى قرار مىگيرد و از او با عنوان «امام» ياد مى شود، مى تواند انسان يا چيزى غير از انسان باشد. بر اين اساس، امام در معناى لغوى، اعمّ از انسان و غير انسان است. نمونه هاى زير، مصاديق مختلف اين واژه را بيان مى كنند:
الف) مصاديق انسانى: «پيامبر» نسبت به امت، «دانشمند» نسبت به پيروان فكرى او، «امام» نسبت به مأموم در نماز جماعت، «فرمانده سپاه» نسبت به سربازان، «راهنماى مسافران»، «ساربان شتران» و ... همگى از مصاديق انسانى امام به معناى لغوى اند.
ب) مصاديق غير انسانى: «قرآن» نسبت به مسلمانان، «كتابى» كه خوانده شده و از آن پيروى مى شود، «چوب» و «ريسمانى» كه بنّا براى منحرفنشدن بنا از آن استفاده مى كند، «راهى» كه انسان در آن قدم مىگذارد و... از مصاديق غير بشرى امام به معناى لغوى اند.
امامت در همه موارد ياد شده وجود دارد با اين تفاوت كه امامت برخى از آنها، آگاهانه و از روى شعور است و مى توان آنها را مصاديق بشرى واژه امام دانست، ولى در برخى ديگر، آگاهانه نيست و قراردادى و غير بشرى است.
2. «حق بودن» در معناى لغوى امام ملاحظه نشده است؛ يعنى اينگونه نيست كه واژه امام، لزوماً در امام حق، عادل و نيكوكار به كار رود. اين لفظ مىتواند عنوان شخصى فاسق و تبهكار باشد كه ديگران از او پيروى و اطاعت مىكنند درحالىكه او مردم را به مقصود ارزشمندى، رهبرى نمى كند. بنابراين، امام در معناى لغوى خود، اعم از امام حق و