86براى وى فرش مىشد و هيچ كس با او در آن فرش نمىنشست و ديگر شخصيتهاى قريش هر يك به حسب موقعيت و شخصيتى كه داشتند به ترتيب در اطراف جايگاه و وى مىنشستند. يك روز در حالى كه عبدالمطلب در جايگاه خود نشسته بود و اطرافيان دور او حلقه زده بودند، رسول خدا(ص) كه كودك خردسالى بود و تازه به راه افتاده بود، آمد تا در كنار پدر بزرگش روى فرش او بنشيند. اطرافيان او را كشيدند. او به گريه افتاد. عبدالمطلب كه در آن هنگام بينايى خود را از دست داده بود، وقتى صداى گريۀ نوادۀ خود را شنيد گفت: فرزندم را چه شده است كه مىگريد؟ گفتند: او مىخواست با شما روى فرشتان بنشيند و چون ديگران مانع گشتند گريه مىكند. عبدالمطلب گفت:
بگذاريد بيايد و مانع او نشويد. اميد دارم آنچنان بزرگى و شرافت يابد كه هيچ عربى بدان اندازه نرسد. 1
3. ابوطالب در حجر اسماعيل
ابوطالب از چهرههاى درخشان، و چون فرزندش مظلوم تاريخ است. در وقت تنهايى و بى كسى پيامبر(ص) يار و مدافع او و آيين وى بود و سيل تهمتها و دشنامها را از آن روز تا به امروز تحمل كرده است.
فخار بن معد الموسوى در كتاب الحجة على الذاهب الى تكفير ابىطالب به اسنادش از ابوبصير به نقل از حضرت امام باقر(ع) نقل مىكند: