30بنابراين « دكارت » اين گونه به تحفّظ (احتياط) دچار آمده است.
زيرا وى گمان مىكرد كه ايمان مسيحى، او را مانند موضوع امورى غامض و پيچيده در خود نگه داشته است. با اين وصف كدامين كس معتقد نيست كه اين احتياط در انديشۀ قرآنى هيچ محلّى از اعراب ندارد؟ به هر حال، من موجبى را كه بخواهد از شأن « انديشۀ دكارت » بكاهد، مناسب و نيكو نمىشمارم.
اينجا تصويرى ديگر به « دكارت » داده شده است. بدين ترتيب كه شما به شيوهاى عملى از ارج و شأن اين انديشه كاستهايد. بدانگونه كه گويى « دكارت »، اين چهرۀ برجستۀ فلسفۀ جديد، فرد كافر يا مشكّكى بوده و يا مردى است كه سادهلوحانه به كمال انديشۀ انسانى و استقلال مطلق آن در مقابل هر احساس نشأت گرفته از طبيعت يا عوامل فوق طبيعت، اعتقاد داشته است!
لذا از شما خواهش مىكنم در چاپهاى آتى ابهام مذكور را از صفحات اين كتاب بزداييد. نظر كوتاه ديگرى نيز دارم كه به زندگى حضرت « محمّد (ص)» مربوط است. به نظر من شما با دستاويز قرار دادن سخنان برخى از مستشرقان، با آسودگى خاطر، فرضيّۀ آنها دربارۀ «مدت اعتكاف پيامبر(ص) پيش از نزول وحى را پذيرفتهايد. ما از گفتار گستردۀ آنان در اين باره، بهخوبى آگاهيم. فرضيّۀ آنان مبتنى بر اين سخن است كه پيش از نزول قرآن آن حضرت در انديشهها و افكار مذهبى غوطه مىخورده است. و چون اين انديشهها اثرى گسترده و بزرگ مانند قرآن را نشانه رفته، تعيين نشانههاى هر روزۀ آن امكان ناپذير است ولى مىبايست زمانى ضرورى و طبيعى براى آماده كردن آنها فراهم مىشده است. اين گروه از نويسندگان اين فرضيّه را براى خود ثابت گرفتهاند و مدّتى را براى اين دورۀ اعتزال ذكر كردهاند كه ساليان درازى امتداد داشته است.
بنابراين فرضيّه، « محمّد (ص)» مىبايست از هنگام ازدواج با خديجه، در سنّ بيست و پنج سالگى، عزلت اختيار كرده باشد تا در انديشههايش غوطهور شود. و از اين انزوا بهدر نيامده باشد مگر روزى